دوش بس خوش روزگاری داشتم
تا سحر در بر نگاری داشتم
تا برآمد الصلات از پشتِ بام
دست در بوس و کناری داشتم
بر جمالش از لبِ می گونِ او
می شکستم گر خماری داشتم
خوش بود تنگِ شکر در بر شگرف
راستی فربه شکاری داشتم
بوسه ها کردم غنیمت بی شمار
گرچه یک یک را شماری داشتم
بوده ام بر خرمنِ گل خفته لیک
از نگهبانانش خاری داشتم
چون گرفتم در کنارش از میان
رفت بیرون گر غباری داشتم
هم شبی خوش روز کردم عاقبت
از پیِ آنک انتظاری داشتم
با نزاری گفت فردا بازگوی
دوش بس خوش روزگاری داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس وفا پرورد یاری داشتم
بس به راحت روزگاری داشتم
چشم بد دریافت کارم تیره کرد
گرنه روشن روی کاری داشتم
از لب و دندان من بدرود باد
[...]
من نمیگویم که کاری داشتم
یا چو تو، بر دوش، باری داشتم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.