بیا دل ز دنیایِ دون بر گسل
که بس رونقی نیست در آب و گل
سلوکِ تو از خود برون رفتن است
شدن با دگر سالکان متّصل
به دنبالِ آن سالکان کی رسی
به احوالِ دنیا چنین مشتغل
گروهی گرفته رهِ فلسفه
گروهی دگر مذهبِ معتزل
علی الجمله هر کس به خود مذهبی
نهادند از یک دگر منفصل
مقصّر جدا گشته غالی جدا
برون رفته از جاده ی معتدل
رهِ راستان است و فرمان بَران
زری پاک و پاکیزه از غشّ و غل
قیامت که موقوف دارند خلق
به نَطوی السّماءَ کطیِ السِجِل
اگر سّرِ این سَتر پیدا کنم
کجا طاقت آرند کو محتمل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دعوت به ترک دنیای مادی و دلبستگیهای دنیوی اشاره دارد. شاعر میگوید که پرداختن به مسائل دنیا تنها به پراکندگی و جدایی میانجامد و انسانها را از مسیر حقیقت و معرفت دور میکند. او به سالکان واقعی اشاره میکند که باید از خودبینی و فلسفههای کاذب و مذهبهای مختلف دوری کنند تا به مقصد حقیقی برسند. در نهایت، شاعر به مقام قیامت اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که در جستجوی حقیقت و معرفت باید از زرق و برقی که دنیای مادی ارائه میدهد دوری کرد.
هوش مصنوعی: بیا دل را از حقارتهای دنیوی جدا کن، چون در این جهان مادی، رونق و شکوهی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سیر و سفر تو یعنی اینکه از خودت فاصله بگیری و با دیگر عارفان و رهروان ارتباط برقرار کنی.
هوش مصنوعی: سالکان در جستجوی حقیقت، چطور میتوانند به این وضعیت دنیا مشغول باشند؟
هوش مصنوعی: عدهای در پی درک و فهم فلسفه هستند و گروهی دیگر به مذهب معتزله گرایش دارند.
هوش مصنوعی: به طور کلی، هر فردی که مذهبی برای خود برگزیده است، از دیگری جدا و متفاوت میشود.
هوش مصنوعی: خطای اصلی از یکدیگر جدا شده و کسی که افراط کرده، از مسیر معتدل خارج شده است.
هوش مصنوعی: راه راست و درست، فرمانبرداری از زری (که نماد پاکی و صداقت است)، باید بدون هیچ نوع فریب و نیرنگ باشد.
هوش مصنوعی: برپایی قیامت به این بستگی دارد که خداوند چگونه آسمان را به حالتی خاص درآورد، مثل ورق زدن یک کتاب.
هوش مصنوعی: اگر بتوانم معنای عمیق این موضوع را بفهمم، دیگر هیچ کس قادر به تحمل این واقعیت نخواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بگشت از برش چرخ سالی چهل
پر از هوش مغز و پر از رای دل
چو سر کفته شد غنچۀ سرخ گل
جهان جامه پوشید همرنگ مل
چو جودش ببارد نبارد اَمَل
چو تیغش بخندد بگرید اجل
گسستم ز دنیای جافی امل
تو را باد بند و گشاد و عمل
غزال و غزل هر دوان مر تو را
نجویم غزال و نگویم غزل
مرا، ای پسر، عمر کوتاه کرد
[...]
چنین داد پاسخ بُت دل گسل
که خورشید پوشید خواهی به گل
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.