گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

معطّرست دماغم ز بوی ِ یرلیکش

ملازمم به دل و جان ز دور و نزدیکش

ز بختِ من نظرِ دولتی قوی باشد

که در کنارِ من آید میانِ باریکش

از آن دو هندویِ جادو به زیرِ ابرویِ طاق

شدند بنده به صد دل مغول و تازیکش

بر آستانۀ او آفتاب فخر کند

اگر محّلِ یکی باشد از ممالیکش

چو شب سیاه کند از سپید کاریِ خویش

جهانِ روشن بر من چو زلفِ تاریکش

دلِ نزاریِ مسکین چنان مسلّم کرد

که هم چو مملکتِ خویش کرده تملیکش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode