پای هر کس که در آن سلسلهٔ مشکین شد
فارغ از قاعده و سنت اهل دین شد
نافه مشک که از باد صبا میزد لاف
چین زلف تو بدید و رخش پر چین شد
گل مگر بر رخ چون ماه تو افکند نظر
ورقش از عرق شرم و حسد پروین شد
سرو را رفتن چالاک تو خوب آمد ، گفت:
چابکی بر قد و بر قامت تو تعیین شد
دست سیمین تو محتاج نبودی به خضاب
تا چه می خواست که در خون من مسکین شد
لب شیرین تو کآفاق از او پر شور است
اضطراب دل مجنون مرا تسکین شد
علم الله که دگر طاقت هجرانم نیست
بسکه از دست تو فریاد به علیین شد
رحم کن بر من بیچاره علی رغم رقیب
از کی ات کشتن و بیداد کسان آیین شد
حاسدم گفت نزاری سخنت را اینقدر
از کجا خاست که صیتش به جهان چندین شد
گفتمش خسرو خوبان بت شکر لب من
بوسه ای داد به من زان سخنم شیرین شد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی است و به توصیف معشوقهای میپردازد که تأثیری عمیق بر شاعر دارد. شاعر از زیبایی و چشمان معشوقهاش صحبت میکند و میگوید که هر کس تحت تأثیر او قرار میگیرد، از قواعد و سنتها فاصله میگیرد. او به خاصیتهای ظاهری و باطنی معشوقهاش اشاره میکند، از جمله زلفهای چیندار و لبهای شیرینش که بر دل او اثر میگذارد. شاعر همچنین از درد و رنج عشق و نبود معشوق سخن میگوید و از بیصبری و اضطراب خود در هجران او ناله میکند. در نهایت، او بوسهای را به یاد میآورد که معشوقهاش به او داده و این بوسه باعث تسکین دل او شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به جمع افراد خاص و با ویژگیهای منحصر به فرد بپیوندد، از قوانین و روشهای معمول دینی فاصله میگیرد و آزاد میشود.
هوش مصنوعی: عطر مشک که از باد صبحگاهی به مشام میرسید، با دیدن زیباییهای موهای تو، خود را به زیبایی تو شبیه کرد و تبدیل به عطر پرچین و زیبایی شد.
هوش مصنوعی: اگر گل به زیبایی چهرهی چون ماه تو نگاه کند، ورقهایش از شرم و حسادت به درخشش ستارهی پروین میافتد.
هوش مصنوعی: سرو به زیبایی و شکوهمندی تو نگاه کرد و گفت: شتاب و چابکیات باعث شده که قامت و زیبایی تو مشخص و معین شود.
هوش مصنوعی: دست زیبای تو نیازی به رنگ کردن نداشت؛ آنچه خواستی این بود که به خون من بیچاره آغشته شوی.
هوش مصنوعی: لبهای شیرین تو آنچنان بر زندگی تأثیر میگذارند که تمام عالم را پر از اشتیاق میکند و این دل مضطرب من، که به جنون نزدیک است، به آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: دانش خداوند را میدانم که دیگر طاقت دوری تو را ندارم، بهگونهای که فریاد من به عرش بلند رسید.
هوش مصنوعی: به من بیچاره رحم کن، با وجود رقیب، از زمانهایی که از کشتن و ظلم دیگران بر تو و آیینها میگذرد.
هوش مصنوعی: حسود من به من گفت، چطور ممکن است که سخنان تو اینقدر معروف شده و نامش در تمام دنیا پخش شده است؟
هوش مصنوعی: به او گفتم که ای پادشاه زیبا و دلربا، دلیری و زیباییات بینظیر است. او با لبهای شیرینش برنامهای بوسه بر من نهاد و به این دلیل کلام من شیرین و دلنشین شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخن زلف تو گفتم نفسم مشکین شد
صفت لعل تو کردم دهنم شیرین شد
ذوق فرهاد کم از لذت پرویز نبود
که همه تلخی کامش ز لب شیرین شد
پیش ازین راهبر اهل سعادت بودم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.