دلم به دامِ تمنّایِ عشق چند افتد
شکالِ پایِ من از عقل ناپسند افتد
گناهِ دیدۀ شوخ است این که هر ساعت
دلم چو صیدِ زبون در خمِ کمند افتد
چه خوش بنازم اگر دامنِ وصالِ فلان
به کام در کفِ چون من نیازمند افتد
چه سرو خوانمت آخر کدام نی شکری
بدین حلاوت ممکن بود که قند افتد
اگر به باغ درآیی ز رشکِ قامتِ تو
چو بید ولوله بر عرعرِ بلند افتد
اگر مرا بکشند از محبّتِ تو چه باک
محال باشد اگر عشق بی گزند افتد
نزاریا به زه آور کمانِ آه و بنال
چنان که تیرِ فغانت به بیرجند افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.