دوش با جمعی حواری باده خوردم در بهشت
مجلسی دیدم همه عیسی دم و مریم جهشت
جمله شیرین پاسخ و شیرین لب و شیرین دهن
جمله نیکو سیرت و نیکو دل و نیکو سرشت
سیب و نارنج و ترنج و نرگس از پیرامنش
ماه رویان صبوحی بی نگهبانان زشت
چار سوی بزم هم چون جنّت از بس فر و زیب
بر ارم کرده تفاخر همچو کعبه بر کنشت
خوی بر رخساره ی اوراق گل هر یک چنان
قطره ی شبنم بود بنشسته بر اطراف کشت
بزمی القصه چو فردوس برین آراسته
بیش از این بر صفحه ی کاغذ نمی یارم نوشت
پیش کردم سر که بستانم ز حوری بوسه ای
دست کردم پیش تا در گردنش آرم نهشت
در هراسیدم ز خواب و خواب خوش بر چشم من
آتش حسرت سبک بگداخت چون در آب خشت
حاضر و غایب نزاری خواب و بیداری یکیست
باز می گو با حواری دوش بودم در بهشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چاشتگه در شهر مرو آن نامور فخر زمان
خسرو روی زمین سنجر ز عالم درگذشت
رفته از تاریخ هجرت پانصد و پنجاه و دو
روز شنبه از ربیعالاول از بعد سه هشت
پیش ازان روزی که گردون خاک آدم می سرشت
عشق در آب و گلم تخم تمنای تو کشت
پای تا سر جمله لطفی گویی استاد ازل
طینت پاکت نه ز آب و گل ز جان و دل سرشت
روی بنما تا به طاق ابرویت آرند روی
[...]
شمع رویت کز وجود ما اثر باما نهشت
او بود مقصود خواه از کعبه و خواه از کنشت
آتشین رویت بهشت ماست ای حوری سرشت
خلق میگویند آتش ره ندارد در بهشت
داغ داغم از هوای دوزخ و فکر بهشت
گه چراغ مسجدم سوزد گهی شمع کنشت
آن نگار کاسه گر کارش بود دایم به مشت
عاشقان را کرده بار خدمت او کاسه پشت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.