گر بدانی چه در قنینه ی توست
جام جم ساغر کمینه ی توست
در گلیم حکیم عشق گریز
که همه جزو و کل دفینه ی توست
با تو هم بسترست فرعونت
غلطم در درون سینه ی توست
گر تو مجموع نقد خود باشی
بحر و کان هر دو در خزینه ی توست
آب سیل قضای امروزی
تا به زانوی عقل دینه ی توست
عاریت نیست عشق من چه کنم
چون توان گفت در رهینه ی توست
دل غلط می کنم که گر سنگ است
پیش جام تو آبگینه ی توست
سینه چون جام کن نزاری صاف
جان کونین در قنینه ی توست
بادبان دماغ پرسود است
خانه ی نوح جان سفینه ی توست
خلق عالم چه دوست چه دشمن
هم ز مهر تو هم ز کینه ی توست
تویی آن مرغ آشیان شکار
که نجوم سپهر چینه ی توست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.