تشنیعِ خلق برمن ازین خاک ساری است
وین آب دیر شد که در این جوی جاری است
ما خوف راملامتِ افسرده کرده ایم
آری همیشه شیوه افسرده خواری است
ما بی خبر که عینِ بقا در فنایِ ماست
اصل جهاد قاعده جان سپاری است
زهّاد را امیدِ ثواب از عبادت است
معهودِ ما به دوست نیازست و زاری است
داند که از دیارِ که می آید این صبا
آن را که برمقالتِ ما استواری است
اسرار فاش می کنم و قاصرم و لیک
بی طاقتی نتیجه بی اختیاری است
الحق مقصّرم که قلم را به خدمتی
رخصت دهم که حاصلِ آن شرم ساری است
هرگز قبول کی کند از من سخن شناس
عذری که در مقابله نابه کاری است
معذور نیستم که به تاراج می دهم
گنجی که در خرابه کُنجِ نزاری است
بس مدّتی نماندکه بر تو نزاریا
فتوی روان شود که چو حلّاج داری است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تفکرات شاعر در مورد مسائلی مانند ترس از انتقاد، نیاز به محبت و زاری، و مفهوم فانی بودن در زندگی میپردازد. شاعر به تناقضاتی که در زندگی و عبادت وجود دارد اشاره میکند و میگوید که زاهدان به دنبال ثواب هستند در حالی که او به عشق و نیاز به دوست اقرار دارد. در نهایت، او از کمبود تواناییهای خود و عذرخواهی به خاطر ناتوانی در بیان معناهای عمیق زندگی سخن میگوید و از خطر هدر رفتن ارزشها در این کار هشدار میدهد.
هوش مصنوعی: انتقادات و آزار مردم از من ناشی از دنیای مادی است و این آب کهنه به زودی جاری خواهد شد.
هوش مصنوعی: ما از انتقاد و سرزنش دیگران ترسی نداریم، چرا که همیشه زندگی با روحیهی افسردهخواری برای ما عادت شده است.
هوش مصنوعی: ما بدون اطلاع از این که حقیقت بقا در از دست رفتن ما نهفته است، باید بدانیم که اصل مبارزه و تلاش در جانسپاری و فدا کردن خود است.
هوش مصنوعی: زهّاد (عباد) به پاداش و ثواب عبادت امید دارند، اما ما به محبت دوست و درخواست از او محتاجیم و مدام ناله و زاری میکنیم.
هوش مصنوعی: میداند از کجا و چه جایی میآید این نسیم، و این نسیم بر حرفهای ما استوار است.
هوش مصنوعی: من افشاگری میکنم، اما ناتوان هستم و با این حال، بیصبری ناشی از بیاختیاری من است.
هوش مصنوعی: واقعاً شرمندهام که اجازه میدهم قلم به کاری بپردازد که نتیجهاش باعث خجالت من میشود.
هوش مصنوعی: هیچ شنوندهای از من بهانهای نمیپذیرد، چون در برابر نادرستی و کجرفتاریام قرار دارد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم عذر بخواهم که گنجی را که در ویرانهای از ناامیدی قرار دارد، به تاراج میبرم.
هوش مصنوعی: مدتی نمیگذرد که برای تو حکم و نظری صادر خواهد شد که مانند حلاجی است که در کار خود ماهر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صاحبی که دست تو در معجز سخا
محسود موج قلزم و ابر بهاری است
دریا ز رشک طبع تو در ناله کردن است
ابر از جفای دست تو در اشکباری است
گردون که پرده ئیست ز زنگار روزگار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.