مرا تا دلی هست جانم تویی
نه خود این جهان کآن جهانم تویی
چه گویم ز دین و دل ای جانِ من
چو جانم تویی این و آنم تویی
نمی خواهم از تو بریدن به جسم
ازیرا که پیوندِ جانم تویی
گر از من بپرسند جانِ تو کیست
روانی بگویم روانم تویی
منم آن که بسیار گویم ولیک
چو اسرار گویم زبانم تویی
ز من هر چه صادر شود آن منم
ترا بی تو من چون ندانم تویی
به هر جا روی در رکابت منم
به هر جا روم هم عنانم تویی
اگرچه ز عشقت بمردم ولیک
حیاتِ دلِ ناتوانم تویی
مرا نیست با بود و نابود کار
یقینم توی و گمانم تویی
نزاری چه پیدا کند بر تو چون
همه آشکار و نهانم تویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.