ای گر درآید از درم سرمست یار قاینی
بر جان نهم، بر دل نهم، دستِ نگار قاینی
مردم نمیگویم ز که مستم نمیگویم ز چه
مشهور باشد در جهان چشم خمار قاینی
آرامِ جانی یافتم کز دل قرارم می برد
دل بردن و جان سوختن این است کارِ قاینی
نخّ و نسیج انداخته شمع از میان برداشته
یا رب توان خفتن چنین شب در کنارِ قاینی
زهره ندارم کاین سخن پیش کسی پیدا کنم
آری چه غم چون می برم غم یادگارِ قاینی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و اشتیاق به محبوب است. شاعر از سرمستی و شادی ناشی از دیدار یار سخن میگوید و بیان میکند که این عشق او را به شدت مجذوب کرده است. او حتی نمیخواهد از حالش با دیگران گفتگو کند و فقط به یاد چشمهای خمار محبوبش آرامش مییابد. عشق او به حدی عمیق است که جانی که از دلش میگیرد را بخشی از کار یار میداند. در نهایت، شاعر در مییابد که نمیتواند این احساسات را با دیگران در میان بگذارد و تنها غمش یادگار قاینی (محبوب) است.
هوش مصنوعی: اگر یار خوشگلی با حال سرمستی وارد خانهام شود، جانم را فدای او میکنم و دل و دلم را به دست او میسپارم.
هوش مصنوعی: من به کسی نمیگویم که من در چه حالتی هستم و از چه چیزی مست شدهام؛ نمیخواهم این موضوع در دنیا معروف شود که چشمان خوابآلودم به چه چیزهایی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من آرامشی را پیدا کردهام که از دلِ من آسایش میبرد؛ این یعنی بردن دل و سوختن جان، کارِ کسی است که به عشق و دلدادگی مشکل دارد.
هوش مصنوعی: ای خدا، آیا ممکن است که بتوان با خیال راحت و آرام در کنار قاینی خوابید در حالی که چراغ خاموش شده و نور و روشنی از میان رفته است؟
هوش مصنوعی: من جرأت بیان این سخن را ندارم، اما چه ناراحتیای میتواند داشته باشد وقتی که من با نوشیدن، یادگار غمانگیز قاینی را به دوش میکشم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.