گنجور

 
حکیم نزاری

ماه رویا گرچه رشک مهر و ماه آسمانی

چند با ما کینه ورزی تا کی از نامهربانی

قادری بر ناتوانان می‌توانی مرحمت کن

بار هجران کی توانم برد با این ناتوانی

زندگانی نیست بی رویِ تو و جان کندن است این

زنده دل را از برایِ دوست یابد زندگانی

گر قبولم میکنی تا زنده باشم بنده باشم

هر چه می‌خواهی بکن بر جان من فرمان روانی

از جمال توست چندین رونقِ حسن أحسن الله

نورِ محضی، روح پاکی، عین عشقی، جان جانی

عاشقم بر ماهِ روی و سروِ بالایت اگر چه

حیف باشد حیف در پیرانه سر کردن جوانی

سرو و ماه و قامت و رویِ تو، نی من سهو کردم

غیرتِ ماهِ سپهری رشکِ سروِ بوستانی

پیش ازین بوده‌ست با وصل تو ما را اتصالی

من تو را بشناختم بار دگر باقی تو دانی

چون نه زر داری نه زوری زاری‌ای می‌کن نزاری

آبِ شورِ چشم بر کارست نی شیرین زبانی

 
 
 
مجیرالدین بیلقانی

اقبلا هذا مکانی منعما لولا زمانی

اسمعی یا نور عقلی صوت قلبی من لسانی

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
حکیم نزاری

دوزخِ دنیاست تاویلِ فراقِ آن جهانی

با تو بر گفتیم یارا تا بدانی گر ندانی

قیمتِ یاران ندانستیم و قدرِ هم‌نشینان

فوت کردیم ای دریغا روزگارِ زندگانی

ز ابتدا تا با که شد هم راه توفیقِ محبت

[...]

اوحدی

گر بدینصورت، که هستی، صرف خواهد شد جوانی

راستی بر باد خواهی داد نقد زندگانی

کی بری ره سوی معنی؟ چون تو از کوتاه چشمی

صورتی را هرکجا بینی درو حیران بمانی

راه دشوارست و منزل دور و دزدان در کمین‌گه

[...]

خواجوی کرمانی

گر پدر را ای پیر چون کودکان بابا نخوانی

گوشهٔ ابرو بکش بر وی که تا نامش بدانی

صامت بروجردی

شد بهار و ساحت گلشن گرفت از نوجوانی

داد اموات چمن را خضر ابراز مهربانی

از محیط «کیفُ یحیی الارض» آب زندگانی

کرد قمری جا به شاخ سرو بهر زند خوانی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه