شمارهٔ ۱۳۱۲
وداع کردم و رفتم به صد پریشانی
ز دوستان و وداع آه ازین پشیمانی
فراقِ همنفس الحق عظیم دشوارست
وداع جان نکند هیچ تن به آسانی
اگرچه جان پرِ جان است و دل برابر دل
به حکمِ جاذبهی اتصال روحانی
ولی چو میلِ محبت به یکدگر دارند
همی کنند تقاضا نفوس انسانی
نصیبهایست ز بدو وصول هر کس را
به حدِّ مرتبهی خود ز حظِّ جسمانی
اگر مطالبهای میکند ملامت نیست
نه کشتنیست بدین امتحان نه زندانی
عذابِ روزِ قیامت شب مفارقتِ است
چه دیگرست همین رستخیز طوفانی
ز دست ما چو زمام مراد بیرون شد
به سر بریم به دشواری و به آسانی
اگر زمین و زمان بر هم افکند زلزال
تغیّری نپذیرد محبتِ جانی
صبا بگوی به آرامِ جان من که مکن
خلافِ عهدِ نزاری دگر تو میدانی
رکابوار کند پای مالِ ایّامم
اگر عنان عنایت ز ما بگردانی
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...