آوازه درافتاد که باز آمدم از می
بهتان صریح است من و توبه کجا کی
بیهوده مرا پند دهد واعظ مشفق
او وعظ کند آری و من نشنوم از وی
بر من نتوان بست به مسمسار ملامت
سندان نصیحت چه حدیث است چه هی هی
هر کو نبود کشته به شمشیر محبت
هرگز به قیامت نه همانا که شود حی
مجنون ز حی کرده برون را چه تفاوت
لیلیش درون رگ جان است نه در حی
در سوخته گیرد نه در افسرده دم عشق
بی هوده بود روح شمال از نفس دی
در مذهب ما زنده دلان باده پرستند
آن جا که همه اوست نه شی است و نه لا شی
ماییم و می و مظلمه ی عشق به گردن
گو حور مده ساغر و طوبی مفکن فی
ای یار بیا وین حجب از پیش برانداز
ما را بده از کوثر وحدت قدحی می
اسباب طرب جمع کن و بزم بیارای
اطباق سماوات چه گسترده و چه طی
رخسار ترا با ورق گل چه تناسب
آن کرده ز شبنم عرق و این ز حیا خوی
آن در قدح ماست که می جست سکندر
هر کس به سر گنج گدایان نبرد پی
در عهد تو شک نیست که تا حشر بماند
بر ران سخن های نزاری اثر کی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون آب ز بالا بگراید سوی پستی
وز پست چو آتش بگراید سوی بالا
علم و عمل خواجه اسماعیل شنیزی
ما را ز نه چیزی برسانید به چیزی
ما کبک دری بوده گریزیده ز کبکی
او کرده دل ما چو دل باز گریزی
تا ما ز پی تنقیت و تقویت او
[...]
اذا ما خلوت الدّهر یوما فلا تقل
خلوت و لکن قل علیّ رقیب
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
زان باده که با بوی گل و گونۀ لعلست
قفل دَرِ گُرمست و کلید درِشادی
ای یافته از روی تو و رای تو دنیا
حسنی و جمالی و شکوهی و بهایی
از فهم تو و فکرت تو بر فلک طبع
نوری و شعاعی و فروغی و ضیایی
احوال مرا نزد تو دانی که نباشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.