نمیدانم چه بد کردم که نیکم زار میداری
تنم رنجور میخواهی دلم بیدار میداری
ز رنجم راحتی داری از آنم دیر میپرسی
به زاری کردنم شادی از آنم زار میداری
چه آزاری ز من من خود به آزاری نمیارزم
چه باشم خود کی ام کز من چنین آزار میداری
کجا شد آن که گهگاهی ز دردم یاد میکردی
عزیزم داشتی ز اوّل به آخر خوار میداری
نهی بر جانِ من منّت که تیمارت همی دارم
دلم خون شد ز تیمارت نکو تیمار میداری
به دردی قانعم از تو به دشنامی شدم راضی
نزاری نیک بدنام است ازو زان عار میداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نمیدانم چه بد کردم، که نیکم زار میداری؟
تنم رنجور میخواهی، دلم بیمار میداری
ز درد من خبر داری، ازینم دیر میپرسی
به زاری کردنم شادی، از آنم زار میداری
دلم را خسته میداری ز تیر غم، روا باشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.