گنجور

 
حکیم نزاری

چه شورست این که در عالم فکندی

زلازِل در بنی آدم فکندی

به شش روز این همه بر هم نهادی

به روزِ هفتمین از هم فکندی

از آن دادی تحرّک آسمان را

که بنیادِ زمین محکم فکندی

ز خاکی آدمی را برگزیدی

پس آن گه‌کار با یک دم فکندی

ندا کردی به نوح و امّتش را

به طوفان و بردی و دریم فکندی

خلیلت را به آتش در نهادی

میانِ روضۀ خرّم فکندی

کلیم الله را از صحبت خضر

چنان در مشکلی مبهم فکندی

مسیحی را برون آوردی از غیب

گره بر رشتۀ مریم فکندی

روان کردی قیامت در رکابش

فغان در امّتِ خاتم فکندی

شهادت را میان نفی و اثبات

بجایِ سکّه بر درهم فکندی

منافق را چو بر تو معترض شد

به قهر اندر دهانش سم فکندی

موافق را به توفیق هدایت

فرازِ چشمه ی زمزم فکندی

نزاری را به نقدالوقت در حلق

زلالِ سرّ ِ جامِ جم فکندی