عشق فرمانده موجودات است
هر چه نه زنده بدو شد مات است
طمطراقی که درو می بندند
آن نه عشق است همه طامات است
عشق نه شین و نه عین و نه قاف
عشق نوریست که بی ظلمات است
عشق امریست به حکم اکرام
حیرت خلق برین اثبات است
عقل چون شب پره در پرتو عشق
چون زبون است عجب حالات است
گرچه هر آن کس زانجا که وی است
در تصانیف بسی آیات است
زین طرف غالیِ با تقصیرست
زان قبل قاصر با علّات است
حق ز ما بین طلب کن کانجا
متحد ذات محق با ذات است
گردن افراشتن از عصیان است
دل نگه داشتن از طاعات است
حاضر وقت سعادت می باش
در حضورست نه در اوقات است
بی نصیب آمده از نقد الوقت
منتظر در خطر آفات است
هیچ جز دوست نزاری مپرست
هر چه دیگر بپرستی لات است
سست عزم است که همچون ضعفا
غرض از طاعت او جنات است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.