سرآشفته ای مستِ خود رای بود
که در کشمرش پیش از این جای بود
سحرخواره ای شب نشین روز مست
می و مطربی را شده زیر دست
مُدام او ز آتش غذا ساخته
ز آب منی خود بپرداخته
نمیخورد بی چاره از هر ابا
بود کم تر از چمچمه ای شوربا
نه شربت چشیدی نه خوردی طعام
سراسیمه بودی مدام از مدام
شبی در برش آن سزای هجا
نفس منقطع شد ازو بر فجا
برآورد مطرب غریو و غرنگ
که راه نفس شد برین ترک تنگ
دویدند یاران او بر سرش
فروبسته دیدند دم در برش
رئیس ده و کدخدایان به هم
هراسان که گردند از آن متّهم
جگرگاه بی چاره بگشافتند
جگر، پوده و دل، سیه یافتند
چنین چند کس دیده ام کز شراب
فرورفت ناگه خراب و یباب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.