شه به ناز و نشاط شد مشغول
کز ده و گیر گشته بود ملول
کار هریک چنانکه بود به ساخت
پس به تدبیر کار خود پرداخت
به فراغت به کام دل بنشست
دشمنان زیر پای و می در دست
یادش آمد حدیث آن استاد
کان صفت کرده بود پیشین یاد
وان سراچه که هفت پیکر بود
بلکه ارتنگ هفت کشور بود
مهر آن دختران حور سرشت
در دلش تخم مهربانی کشت
کورش آنگه ز هفت جوش نشست
کامد آن هفت کیمیاش به دست
اولین دختر از نژاد کیان
بود لیکن پدر شده ز میان
خواستش با هزار خواسته بیش
گوهری یافت هم ز گوهر خویش
پس به خاقان روانه کرد برید
برخی از مهر و برخی از تهدید
دخترش خواست با خزانه و تاج
بر سر هردو هفت ساله خراج
داد خاقان خراج و دختر و چیز
حمل دینار و گنج گوهر نیز
وانگهی ترکتاز کرد به روم
در فکند آتشی دران بر و بوم
قیصر از بیم بر نزد نفسی
دخترش داد و عذر خواست بسی
کس فرستاد سوی مغرب شاه
با زر مغربی و افسر و گاه
دخت او نیز در کنار آورد
زیرکی بین که چو به کار آورد
چون سهی سرو برد ازان بستان
رفت از آنجا به ملک هندستان
دختر رای را به عقل و به رای
خواست و آورد کام خویش به جای
قاصدش رفت و خواست از خوارزم
دختر خوب روی در خور بزم
همچنان نامه کرد بر سقلاب
خواست زیبا رخی چو قطره آب
چون ز کشور خدای هفت اقلیم
هفت لعبت ستد چو در یتیم
از جهان دل به شادمانی داد
داد عیش خوش و جوانی داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از راحتی و خوشی شاه سخن میگوید که از ناراحتیهای زندگی رهایی یافته و به کارهای خود مشغول شده است. او به یاد داستانی از استادی میافتد که درباره هفت پیکر صحبت کرده بود. شاه به محبت و مهر دخترانی زیبا میاندیشد و درصدد برقراری اتحاد با دیگر کشورها از طریق ازدواج با دختران نجبا و والیان است. او برای جلب نظر دختران، هدایا و ثروتهایی میفرستد. این کار باعث میشود که دشمنان به تنگ آمده و از ترس او، دخترانشان را به او تقدیم کنند. شاه با احساس شادی و سرور نامی از هفت کشور و دختران زیبا به دست میآورد و دلش پر از عیش و خوشی میشود.
هوش مصنوعی: پادشاه به شادی و خوشحالی مشغول شد؛ زیرا از دغدغهها و مشکلات دیروز رهایی یافته بود و حالا احساس راحتی میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی بر اساس تواناییها و ویژگیهایی که دارد، به وظیفهاش میپردازد و سپس به مدیریت و ساماندهی کارهای خود مشغول میشود.
هوش مصنوعی: با آرامش و خوشحالی، شخصی بر جای خود نشسته و دشمنانش را زیر پا دارد، در حالی که در دستش جام شراب است.
هوش مصنوعی: او یادش آمد که آن استاد درباره ویژگیهای گذشته صحبت کرده بود.
هوش مصنوعی: آن خانهای که هفت پیکر در آن بود، در واقع نمایانگر هفت سرزمین بود.
هوش مصنوعی: دوست داشتن و محبت آن دختران همچون حوریان در دل او جوانه زده است.
هوش مصنوعی: کورش در نهایت بر تخت سلطنت نشست و آن هفت گنجینه گرانبهایش به دستش رسید.
هوش مصنوعی: او اولین دختر از نسل کیان بود، اما پدرش از میان رفت.
هوش مصنوعی: او در پی خواستههای بسیار، گوهری یافت که از خود او نیز باارزشتر بود.
هوش مصنوعی: پس فردی را به خاقان فرستادند تا هم از محبت و دوستی سخن بگوید و هم تهدیدهایی را مطرح کند.
هوش مصنوعی: دخترش درخواست کرد که با گنجینه و تاجی بر سر، هر دو هفتساله هزینهای را پرداخت کنند.
هوش مصنوعی: خاقان مالیات و دختر و چیزهای دیگری را به عنوان بخشی از دینار و گنج و جواهرات پرداخت کرد.
هوش مصنوعی: سپس او با سرعت به سوی روم حمله کرد و آتشی را در آن دیار روشن ساخت.
هوش مصنوعی: قیصر به خاطر ترسش از یک نفس، دخترش را به او داد و چندین بار از او عذرخواهی کرد.
هوش مصنوعی: کسی را به سمت مغرب فرستاد، او هدیههایی از طلا و تاج و جواهر به همراه داشت.
هوش مصنوعی: دختر او نیز باهوش و زیرک است، چرا که وقتی به کار میرسد، تواناییها و قابلیتهایش را به خوبی به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: سرو بلند و زیبا از آن باغ بیرون رفت و به سرزمین هند رفت.
هوش مصنوعی: دختر رای با خرد و اندیشه انتخاب کرد و خواستهی خود را به دست آورد.
هوش مصنوعی: پیامرسانی رفت و از خوارزم دختری زیبا و مناسب برای مهمانی خواست.
هوش مصنوعی: او نامهای نوشت و به دلخواه خود، خواست که چهرهای زیبا مانند قطره آب داشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که از سرزمین خداوند، که هفت اقلیم را در بر میگیرد، هفت بازیچه گرفت، مانند یتیمی است که در جستجوی محبت و بازیهای خود است.
هوش مصنوعی: زندگی پر از شادی و خوشی است و جوانی فرصتی است که باید از آن بهره برد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.