عشق از نو باز دستانساز گشت
عکس سوی اصل آخر بازگشت
هجرها رفتند و آمد وصلها
عکسها رفتند سوی اصلها
مرغی افتاده سوی دام از چمن
بس عجب گر گیرد آرام از چمن
ور گرفتاری او بسیار شد
مدتی مهجور از گلزار شد
طبع او با دام و دانه یار گشت
خاطر او فارغ از گلزار گشت
با هم آوازان بطرف گلستان
گاه در پرواز و گه در آشیان
تا بدان غایت برون از یاد کرد
کو همی خود را گمان آزاد کرد
باورش نامد که گلزاریش بود
با گل و گلشن سرو کاریش بود
بوی گل رو در چمن بنمایدش
رهنما جذب گلستان آیدش
عشق از نو باز دستان ساز کرد
مرغ سوی آشیان پرواز کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.