شاهد غیبی که خود مستور بود
بود خود آیینه، خود منظور بود
عشق چون مشاطگی آغاز کرد
پرده از روی نکویش باز کرد
از نخست آیینهای پیشش نهاد
آینه از صورت خویشش نهاد
عکس روی خویش در آیینه دید
گرچه از عکسش شد آیینه پدید
بر جمالش حسنی از نو خواست عشق
رویش از هر گونهای آراست عشق
پس پریشان کرد زلف مشکبوی
در حجاب زلف پنهان کرد روی
گرچه ما محروم از روی وییم
هم اسیر زلف دلجوی وییم
تاکنون آیینهاش باشد به پیش
عشق میبازد همی با عکس خویش
عاشق است او با صد استغنا و ناز
عشق کس دیدهست بی عجز و نیاز
صبر از عکسش چو نتواند حبیب
عکس کی از اصل بتواند شکیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.