فتنه از ملک شهنشه دور شد
بود هر جا دشمنی مقهور شد
آخر این دل نیز زان شاه ماست
تا به کی مقهور نفس فتنه زاست
ای خدا تا کی بباید زیستن
گه اسیر نفس و گه مقهور تن
قاصد جانی و مقصود دلی
خالق جان و دل از آب و گلی
چیست جان مرغی و کویت گلشنی
چیست دل از تن به سویت روزنی
مرگ کو تا رخنه در روزن کند
از بن این دیوار غم را بَرکند
این نه مرگ من بود مرگ تن است
تن قفس جان مرغ و جانان گلشن است
من قفس را جا به گلشن دیدهام
بر قفس سد گونه روزن دیدهام
گوش بر آواز مرغان چمن
چشم بر شاخ کل و سرو و سمن
گه ازین رخنه گه از آن روزنم
منتظر تا کی قفس را بشکنم
مرگ تن در تن حیات جان شود
مشکلات من ز مرگ آسان شود
مرگ تن سهل است جان پاینده باد
ور شود جان نیز جانان زنده باد
من ز مرگ اندیشم ای بس ابلهی
شرح این قصه که گوید کو تهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دوری فتنه و دشمنیها سخن میگوید و به دنبال رهایی از محنتهای نفس و تن است. او به خداوند میخواد که این وضعیت ادامه پیدا نکند و از اسیری نفس و تن رهایی یابد. شاعر به مفهوم جان و دل اشاره میکند و آنها را از آب و گل میسازد. او مرگ را نه برای خود، بلکه به عنوان رهایی از قفس تن میبیند و باور دارد که مرگ تن باعث پیدا شدن حیات حقیقی جان میشود. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که مرگ تن مانع نیست، بلکه به موجب آن جان میتواند زنده و پاینده باشد. او به طعنه میگوید که فکر کردن به مرگ، بیفکری است و خواستار فهم عمیقتری از این موضوع است.
هوش مصنوعی: ناآرامی و مشکلات از سرزمین پادشاه دور شده و هر جا که دشمنان شکست خوردهاند، آرامش برقرار شده است.
هوش مصنوعی: این دل نیز از عشق آن شاه است و تا کی باید تحت تأثیر وسوسههای نفس قرار گیرد؟
هوش مصنوعی: ای خدا، تا کی باید زندگی کرد در حالی که گاهی در چنگال نفس و گاهی تحت سلطه بدن هستیم؟
هوش مصنوعی: پیامبری روحنواز و هدفی عاشقانه در کار است، که خالق روح و دل، از خاک و آبی آفریده شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی مسألهی وجود و عشق میپردازد. شاعر از معنای وجود مرغی و باغ گل سخن میگوید و در این میان دل را به تن شبیه میکند که برای رسیدن به معشوق، آن را رها میکند. این تصویر نشاندهندهی اشتیاق و longing برای وصال و نزدیکی به معشوق است. شاعر برای بیان این احساس خود به تناسب و ارتباط بین موجودات اشاره میکند، و نشان میدهد که عشق میتواند روح را از قید تن آزاد کند.
هوش مصنوعی: مرگ کجا است که بتواند به دیوار غم نفوذ کند و این دیوار را از ریشه ویران کند؟
هوش مصنوعی: این نه پایان زندگی من است، بلکه پایان بدن من است. بدن مانند قفس مرغی است که جان او در آن محبوس است و جان من همچون گلی در باغی زیبا و سرسبز است.
هوش مصنوعی: من قفس را در کنار گلشن دیدهام و بر روی قفس، روزنهای شبیه سد هم مشاهده کردهام.
هوش مصنوعی: صدای پرندگان در چمن را بشنو، و به شاخهای درختان کاج، سرو و گلهای سمن نگاه کن.
هوش مصنوعی: گاهی از این سوراخ و گاهی از آن روزنه به انتظار نشستهام تا چه زمانی قفس را بشکنم.
هوش مصنوعی: مرگ جسم باعث زندگی روح میشود و با از بین رفتن دشواریها، مرگ برای من آسانتر میشود.
هوش مصنوعی: مرگ بدن چیز سادهای است، اما ماندگاری روح ارزشمند است. اگر روح نیز از بین برود، بهتر است جان معشوق زنده بماند.
هوش مصنوعی: من به مرگ فکر میکنم و ای نادان، چه کسی میتواند این داستان را به طور کامل شرح دهد وقتی که چیزی از آن ندارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.