گنجور

 
نشاط اصفهانی

کوکب شه تا ابد پاینده باد

موکبش را فتح و نصرت بنده باد

گرد جیشش سرمهٔ دیدار فتح

خون خصمش غازهٔ رخسار فتح

باز رایات ظفر پرچم گشاست

باز آیات سعادت رهنماست

روز فیروزی و نصر است و ظفر

تیغ شه خصم افکن و دشمن شکر

ای دل خون گشته با نفس دغل

زیستن تا کی به افسون و حیل

آشتی بگذار و ساز جنگ کن

عقل با فرهنگ را سرهنگ کن

نقد مه از فوج توبه برگزین

شاه با خیل توکل کن قرین

قلب را از صبر ده فوجی سزا

دو جناح از خیل تسلیم و رضا

تیغ عشق آنگاه برکش از نیام

پس برانگیز اشهب ذکر از مقام

نفس را چون خصم شاهنشاه بین

قصهٔ هستی وی کوتاه بین

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode