گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال‌الدین اسماعیل

گفتم که مرا بر تو ببوسی نازست

گفتا که زرت چاره اراینت آزست

گفتم: نه تو دانی که مرا زر نبود

گفتا که برو ، اوام را در بازست

کلیم

از شاه جهان جهان ببرگ و سازست

کوس عدلش بسی بلند آوازست

زنجیر عدالتش سراپا چشم است

پیوسته براه دادخواهان بازست

قدسی مشهدی

دل خود به هوای دوست در پروازست

این محرومی ز طالع ناسازست

هرگز نبود بسته در خلوت دوست

ره امن و چراغ روشن و در بازست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه