گنجور

 
نظیری نیشابوری

داراب دوم طفل فلک مهد جلی قدر

رخسار ظفر حسن کرم نور عقیده

نیک آمدی ای چشم جهانی به تو روشن

طالع گل اقبال ز مولود تو چیده

هر حرف پسندیده که در نسخه فضل است

در پشت پدر گوش قبول تو شنیده

تا در دل مریم هوس دایگی تست

عیسی ز یتیمی سر انگشت مکیده

گویا ز لب اعجاز فرو شسته مسیحا

روزی که به سرچشمه خورشید رسیده

زان شربت جان بخش که اکسیر وجودست

یک قطره مگر در صدف جاه چکیده

ماهی چو تو از گوشه مسند شده طالع

نورت ز الف تا افق ملک رسیده

نازم ادبت را که به تعظیم برادر

یک سال عنان را ز جهان بازکشیده

زین پیش تن ملک قوی بود به یک دل

اکنون سر ملکست خوش از نور دو دیده

تاریخ تو بر جبهه ایام نگارست

«صبح دوم از مشرق اقبال دمیده »