گنجور

 
نظیری نیشابوری

پیش مشتاق تو ویرانه و آباد یکی است

هر طرف راه فتد کوفه و بغداد یکی است

به حریم دل شیرین نبود صف نعال

عشق چون بار دهد خسرو و فرهاد یکی است

ما که تسلیم به شمشیر ارادت شده ایم

پیش ما بد مددی کردن و امداد یکی است

در بر اغیار مبندید، که در گلشن ما

شانه باد و سر طره شمشاد یکی است

پا به گل مانده اگر گلبن اگر خار بن است

باغ را سرو خرامنده و آزاد یکی است

به تو زاری و توانایی ما درنگرفت

موم در پنجه عشق تو و فولاد یکی است

نیم بسمل شده ماندیم «نظیری » افسوس

صید بر یکدگر افتاده و صیاد یکی است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode