پیش مشتاق تو ویرانه و آباد یکی است
هر طرف راه فتد کوفه و بغداد یکی است
به حریم دل شیرین نبود صف نعال
عشق چون بار دهد خسرو و فرهاد یکی است
ما که تسلیم به شمشیر ارادت شده ایم
پیش ما بد مددی کردن و امداد یکی است
در بر اغیار مبندید، که در گلشن ما
شانه باد و سر طره شمشاد یکی است
پا به گل مانده اگر گلبن اگر خار بن است
باغ را سرو خرامنده و آزاد یکی است
به تو زاری و توانایی ما درنگرفت
موم در پنجه عشق تو و فولاد یکی است
نیم بسمل شده ماندیم «نظیری » افسوس
صید بر یکدگر افتاده و صیاد یکی است