آنچه رحم از دل برد تأثیر فریاد منست
وانچه نسیان آورد خاصیت یاد منست
ساختن ممنون دیدار و به حسرت سوختن
از تصرف های حرمان خداداد منست
حرف عاشق بی زبانی، شکوه دل عاجزیست
آن چه هرگز آشنا با لب نشد داد منست
نیست در عالم تمنایی که از قیدم نجست
هرکجا بینی هوایی صید آزاد منست
مضطرب دارم چرا دل در ره آزادگی
پشت توفیق و توکل خسته زاد منست
آن شکارم من که لایق هم به کشتن نیستم
شرم می آید مرا زان کس که صیاد منست
خشم مرد و شکوه رفت اکنون ز شست عشق تو
آرزو غلطان به خون در محنت آباد منست
کار دشوار «نظیری » گریه می آرد که او
شاد از تدبیرهای سست بنیاد منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست
و آن چه آن مه را به خاطر نگذرد یاد منست
آن چه بر من کارها را سخت میسازد مدام
بیثباتیهای صبر سست بنیاد منست
عشق میگوید ز من قصر بلا عالی بناست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.