گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نظیری نیشابوری

می باش و از مزاج حریفان نشان طلب

با طبع هر که راست نیابی کران طلب

چون ره بری به صحبت نیکان گران مباش

جایت اگر به صدر دهند آستان طلب

مهمان گنج باش و قناعت به خاک کن

همسایه همای شو و استخوان طلب

مجموعه ایست عالم از آن انتخاب کن

مغلوبه ایست دهر درو مهربان طلب

در طبع دوستان ز حسد راستی نماند

انصاف اگر طلب کنی از دشمنان طلب

از حلقه های زلف طلسمی به چنگ آر

وز شغل آن ز وسوسه دل امان طلب

دست کسی به دامن محمل نمی رسد

کو را نه بر صدای جرس کاروان طلب

هرگاه یوسفی ز تو در راه مانده است

شیون کن و ز گم شده خود نشان طلب

ننگست در طریق کریمان معاملت

جان از «نظیری » ار طلبی رایگان طلب

 
 
 
خاقانی

گر مدعی نه‌ای غم جانان به جان طلب

جان چون به شهر عشق رسد نورهان طلب

خون خرد بریز و دست بر عدم نویس

برگ هوا بساز و نثار از روان طلب

دی یاسجی ز ترکش جانانت گم شده است

[...]

صائب تبریزی

آیینه شو وصال پری طلعتان طلب

اول بروب خانه دگر میهمان طلب

گلمیخ آستانه عشق است آفتاب

هر حاجتی که داری ازین آستان طلب

ایمن ز طبع دزد شدن عین غفلت است

[...]

سعیدا

از پیر همت و کرمی ای جوان طلب

چون تیر قوت و مددی از کمان طلب

ای دادخواه دست به دامان عشق زن

هر حاجتی که هست از این خاندان طلب

کس بی نصیب روزی خود را نمی خورد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه