گنجور

 
نظیری نیشابوری

ز نیرنگ نطقش به مضمون نیایی

ور آیی ز بس سحر بیرون نیایی

نیایی پذیرای نازی ز چشمش

که پیش ره صد شبیخون نیایی

به ترخانی عشق فرمان برآور

که درتحت احکام گردون نیایی

شوی محرم بزم رندان به شرطی

که ناخوش ببینی و محزون نیایی

به یونان حکمت جنیدی طلب کن

خدادان به علم فلاطون نیایی

بگویی چنان در دلش جا توان کرد

که بیرون به صد سحر و افسون نیایی

نه در گریه صاحب دلت می توان گفت

که دست و گریبان به جیحون نیایی

بکوش و ازین حلقه جانی برون بر

که در زیر این طاس وارون نیایی

مزن بوسه بر آستانش «نظیری »

لبالب گر از در مکنون نیایی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode