از چاه غبغبش به درآورده ماه را
بر ماه، عقرب سیهش بسته راه را
عابد که بیندش به درآید ز خانقاه
سلطان که یابدش بگذارد سپاه را
گر روز حشر پرده ز رویش برافکنند
ایزد به روی بنده نیارد گناه را
آن کج کله چو بر صف عشاق بگذرد
شاهان ز سر نهند هوای کلاه را
از هیبت تجلی دیدار سوختیم
برق آورد بشارت باران گیاه را
عاجز شدست دیده ز ادراک حسن او
در حوصله جمال نگنجد نگاه را
باری چو در بغل همه خرمن نمی رود
بیچاره در کنار کشد برگ کاه را
امید هست کز سر آن بام بگذارد
پا در میان کوی گشودیم آه را
خاکش به فرق کن که به جانان نمی رسد
عاشق گر التفات کند مال و جاه را
گر این عطش به خلد «نظیری » ز جان رود
جویم ز سلسبیل به آتش پناه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و معراج روحی انسان است. شاعر از زیبایی و جاذبه معشوق صحبت میکند و به هیبت و عظمت او اشاره مینماید. او بیان میکند که حتی در روز قیامت، وقتی که حقیقت بر همه آشکار خواهد شد، معشوق هیچ گناهی ندارد و عاشق در برابر زیبایی او عاجز است. شاعر همچنین به وفاداری و از خود گذشتگی عاشق اشاره میکند و اینکه دستاوردهای دنیوی نمیتواند مانع عشق واقعی شود. در پایان، او امیدوار است که روزی معشوق به او التفات کند و با خواستن آرامش، به دنیای زیباییها برسد.
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبا و دلربای او مانند ماه است که از چاه غبغبش بیرون آمده و دلها را تحت تأثیر قرار داده است، اما در عین حال، در دل این زیبایی، عقربی سیاه وجود دارد که نشاندهندهٔ خطر و عذاب است.
هوش مصنوعی: عابدی که ببیند، از خانقاه بیرون میآید تا در درگاه سلطان وارد شود و مردم را به خاطر او رها کند.
هوش مصنوعی: اگر در روز قیامت پرده از چهره او بردارند، خداوند به بنده اش اجازه نمیدهد که گناهش نمایان شود.
هوش مصنوعی: وقتی آن محبوب با سر کج خود از میان عاشقان عبور میکند، پادشاهان نیز به خاطر او از آرزوی تاج و کلاه خود دست میکشند.
هوش مصنوعی: ما از زیبایی و نورِ ملاقات معشوق به شدت متاثر شدیم، مانند صاعقهای که خبر از آمدن باران و رشد گیاهان میدهد.
هوش مصنوعی: چشمها از درک زیبایی او ناتوان شدهاند و زیبایی او فرای آن است که نگاه بتواند آن را درک کند.
هوش مصنوعی: به هر حال وقتی که او نمیتواند همه بار را به تنهایی حمل کند، در حالتی که ناتوان است، تنها یک تکه کوچکی از آن بار را برمیدارد.
هوش مصنوعی: امید دارم که از بالای آن بام، قدمی به میان این کوی بگذارد و ناله و آه ما را بشنود.
هوش مصنوعی: خاکی که بر سر اوست، نشاندهندهی بیارزشیاش است، زیرا عاشق حقیقی حتی اگر توجهی به او شود، به دنبال ثروت و مقام نیست و به محبوبش نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر این تشنگی بهشت نظیری از دل برود، من در پی آب زلال بهشتی از آتش پناه میجویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تو بتاب کردی زلف سپاه را
در تو بماند چشم به خوبی سیاه را
ای رشک مهر و ماه تو گر نیک بنگری
در مهر و ماه طیره کنی مهر و ماه را
گر هیچ بایدت که شوی مشک بوی تو
[...]
خور گرچه نور بخشد هر ماه ماه را
روبد بدیده پیشش صد راه راه را
شاهان ز تاج و گاه، شرف یافتند و او
گه تاج را شرف دهد و گاه گاه را
گر گاه در پناه وی آید ظفر دهد
[...]
مویم سپید و نامه سیه ماند از گناه
جز عذر و توبه چاره ندانم گناه را
خواهم که عفو و رحمت و لطف تو ای خدا
در کار این سپید کند آن سیاه را
ای تخت را خجسته تر از تاج گاه را
وی ملک را فریضه تر از نور ماه را
ای نقش بند دولت بند قبای تو
فر همای داد به سربر کلاه را
روزی که بر نشینی تاج سفیده دم
[...]
آن روی بین که حسن بپوشید ماه را
وآن دام زلف و دانهٔ خال سیاه را
من سرو را قبا نشنیدم دگر که بست
بر فرق آفتاب ندیدم کلاه را
گر صورتی چنین به قیامت برآورند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.