بسیار نظره کردم در گرم و سرد عالم
چشمی نشد بمالم از دود و گرد عالم
عزم رحیل دارم از شهربند دنیا
صوم وصال گیرم از آب خورد عالم
بر خاک رهگذارم افلاک پایمالم
خلوت نشین شهرم صحرانورد عالم
رخ می کنم به ناخن، لب می گزم به دندان
با خویش در نبردم، غالب نبرد عالم
از حسن آن پری وش، تا یافتم نشانی
دیوانه دوست گشتم، ویرانه گرد عالم
خشمی همه تبسم، تلخی همه حلاوت
در نیش نوش جان ها، در خار ورد عالم
ریزان ز من ثمرها، الوان ز من چمن ها
رنگی نه همچو بادم، از سرخ و زرد عالم
نابود هست و بودم، پندار در نمودم
چون نقطه زیادم، از نقش نرد عالم
نوبالغان این عهد، زن مشربند یکسر
مردانگی مجویید، از هیچ مرد عالم
زین خاکدان برستیم، وز اختران گذشتیم
ماییم صبح ثانی، خورشید فرد عالم
صبح از کف «نظیری » رطل گران کشیدیم
بر طبع شد گوارا، اندوه و درد عالم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.