از جمال تو کمال بشری بود غرض
با شکست ملک و رشک پری بود غرض
زین لب لعل وزین گونه میگون کردن
چشم خونین و سرشک جگری بود غرض
از دو گیسوی دراز تو و از خال سیاه
ناله های شب و آه سحری بود غرض
قتل اسلام که شد بهر کله گوشه تو
طرحی از طرف کلاه تتری بود غرض
آن همه صنع که در آینه اسکندر کرد
عکس روی تو ز آیینه گری بود غرض
جلوه پرتو رخسار تو در پرده تست
پس چه مقصود ازین پرده دری بود غرض
چون ندیدیم بدین دیده تر دانستیم
کز بصر دیدن کوته بصری بود غرض
این به هوش آمدن و رفتن ما می گوید
که خبر یافتن از بی خبری بود غرض
از ره آمده ناکام «نظیری » برگرد
که ز آوردن ما جلوهگری بود غرض
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.