گنجور

 
نظیری نیشابوری

بگو به دیر خرابات السلام و مترس

به جام و مغبچه در باز ننگ و نام و مترس

حضور وقت در آمیزش محبانست

کمرگشای و لبالب بنوش جام و مترس

رمیدگی حریف از حجاب هشیاریست

به مستی افت و درانداز حرف کام و مترس

به دست دامن توفیق دیر می آید

گهی که دست دهد کار کن تمام و مترس

طرب چو رو به کس آورد برنمی گردد

نقاب زهره بکش از فراز بام و مترس

گرت هواست که با ننگ و نام عیش کنی

به جوع و صمت ریایی نما قیام و مترس

به یک دو چله که تسخیر ابلهان کردی

دگر ز گوشه خلوت برون خرام و مترس

به هر مقام که خواهند خامشت یابند

هوای اوج دگر کن از آن مقام و مترس

همین که خرقه تزویر و شید پوشیدی

جوال شعبده پر ساز از عوام و مترس

شود که دامن حالیت هم به دست افتد

به زلف چنگ بزن چنگ اعتصام و مترس

ببین به شست که دولت نگین جم انداخت

بگستران به امیدی همای دام و مترس

سروش عیش «نظیری » ز راه عشاق است

رو از پیمبر نی گوش کن پیام و مترس