بگو به دیر خرابات السلام و مترس
به جام و مغبچه در باز ننگ و نام و مترس
حضور وقت در آمیزش محبانست
کمرگشای و لبالب بنوش جام و مترس
رمیدگی حریف از حجاب هشیاریست
به مستی افت و درانداز حرف کام و مترس
به دست دامن توفیق دیر می آید
گهی که دست دهد کار کن تمام و مترس
طرب چو رو به کس آورد برنمی گردد
نقاب زهره بکش از فراز بام و مترس
گرت هواست که با ننگ و نام عیش کنی
به جوع و صمت ریایی نما قیام و مترس
به یک دو چله که تسخیر ابلهان کردی
دگر ز گوشه خلوت برون خرام و مترس
به هر مقام که خواهند خامشت یابند
هوای اوج دگر کن از آن مقام و مترس
همین که خرقه تزویر و شید پوشیدی
جوال شعبده پر ساز از عوام و مترس
شود که دامن حالیت هم به دست افتد
به زلف چنگ بزن چنگ اعتصام و مترس
ببین به شست که دولت نگین جم انداخت
بگستران به امیدی همای دام و مترس
سروش عیش «نظیری » ز راه عشاق است
رو از پیمبر نی گوش کن پیام و مترس