درین سپید رقم قسمت و حواله نماند
اثر ز مهر و خط این کهن قباله نماند
هزار قرن برین قصر قیروان بگذشت
مسایل و حکم و دفتر و رساله نماند
ز باب رحم و مروت نشان چه می جویی
ازین مقوله حکایت درین مقاله نماند
ز بس مرور زمان منفعت ز اشیا رفت
خواص مهر گیای هزار ساله نماند
هر آنچه صاف قدح بود محرمان خوردند
بغیر دردی می در ته پیاله نماند
مجوی رحم ازین گرگ ماه کنعان در
که ششتری کله و مشتری کلاله نماند
شکوه حشمت پرویز و حسن شیرین رفت
مه تمام فلک شد نزار و هاله نماند
ز جنس خویش همه صید می کند ایام
ز سبزه زار فلک غیر یک غزاله نماند
زمین گداخته آتشین عذارانست
کجاست خاک که داغی به روی لاله نماند
نواله حصه تن پروران «نظیری » شد
بیا که قسمت ما و تو غیر ناله نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مرور زمان و فناپذیری اشیاء و احساسات انسانی اشاره میکند. او بیان میکند که زمان همه چیز را تغییر میدهد و آثار مهر و محبت، زندگی و زیبایی به تدریج محو میشود. هرجا که به دنبال رحم و مهربانی باشیم، آن را نمییابیم، و شکوههای گذشته نیز فراموش شدهاند. در نهایت، شاعر میگوید که در دنیا تنها ناله و اندوه باقی مانده و چیزی از نعمتها و خوشیهای زندگی نمانده است.
هوش مصنوعی: در این نوشتهی سفید، نه نشانی از سرنوشت باقی مانده و نه اثری از مهر و امضای این سند قدیمی باقی است.
هوش مصنوعی: هزار سال از این قصر بزرگ و باشکوه گذشته است، اما دیگر موضوعات، احکام، نوشتهها و متون علمی باقی نماندهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا به کسی گفته میشود که از صفات نیکو و انسانیت چرا در پی نشانهای هستی، چون در این نوشته مبحثی دربارهاش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به دلیل گذر زمان، فائدة و خاصیت بسیاری از چیزها از بین رفته است و دیگر ویژگیهای ارزشمند گیاهان کهن سال نیز باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از شراب صاف و زلال بوده، مخصوص دوستان و نزدیکان نوشیده شده است و بدون اینکه دردی در دل داشته باشند، در انتهای پیاله هیچ نشانهای از شراب نمانده است.
هوش مصنوعی: به دنبال ترحم و رحم از این گرگ ماه کنعان نباش، زیرا دیگر نه ششتری (سیاره مشتری) برای تو باقی مانده و نه کلالهای (هالهای از نور) از آن.
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت پرویز و زیبایی حسن شیرین از بین رفت، به طوری که تمام آسمان پژمرده و بیحال شد و هیچ اثری از زیبایی باقی نماند.
هوش مصنوعی: روزگار، همه چیز را از جنس خود میگیرد و در این دنیای پر از چمن و سبزه، جز یک غزال، چیزی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: زمین داغ و سوزان، جایگاه محرومانی است که در جستجوی آرامش هستند. کجا میتوان خاکی پیدا کرد که دیگر روی گل لاله داغ نداشته باشد؟
هوش مصنوعی: زندگی ما را به گونهای رقم زدهاند که جز غم و ناله نصیبی از آن نداریم؛ بنابراین بیایید برای تغییر این وضعیت تلاش کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.