یکی فلسم هوس هر روز در سیمابم اندازد
خرد فرسایدم رنگ و ز آب و تابم اندازد
زر صافی بدم، از ریب و رنگ طبع بیگانه
چه دانستم که دوران در کف قلابم اندازد
ز سلطانی به کنج گلخنی افگنده تقریرم
که خاکستر به جای بستر سنجابم اندازد
ندارم مستی طاووس اگر همرنگ طاووسم
فریب طبع روبه در شراب نابم اندازد
به خون سرگشته تر دارم دلی از چرخ دولابی
نیفتم در خیال خود که در گردابم اندازد
حیات و مرگ خود چون حاصل افسانه می بینم
شبم بیدار دارد روزها در خوابم اندازد
چو مرغان سحر خوانست از بس ذوق فریادم
به نور صبح در شک پرتو مهتابم اندازد
ادا ناکرده فرض صبحدم تا چند مخموری
به نزد صالحان در گوشه محرابم اندازد
به عیش و ناز نتوان تکیه بر مهر جهان کردن
شبانم پرورد تا در کف قصابم اندازد
عزیزان از تعلق سخت در رفتن گرانبارم
کسی خواهم درین طوفان نخست اسبابم اندازد
ندارم شورش و ذوقی «نظیری » اشک و آهم کو
که چون شکر در آتش چون نمک در آبم اندازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تفکرات شاعر درباره زندگی و چالشهای آن میپردازد. شاعر از روزمرگی و فشارهای آن رنج میبرد و میگوید که هر روز در دنیای نامعلوم و پیچیدهای به سر میبرد. او به تضاد بین حالتهای متضاد زندگی، مانند زندگی و مرگ، بیداری و خواب، و شادی و اندوه اشاره میکند. همچنین به ناپایداری دنیا و احساس تعلق به چیزهای موقتی اشاره دارد. شاعر در این اثر به دنبال آرامش و فهم عمیقتری از حقیقت زندگی و وجود است و در نهایت از ناامیدی و فریبهایی که در زندگی وجود دارد سخن میگوید.
هوش مصنوعی: هر روز یک حس و تمایل جدید به من میدهد که مانند سیماب ناپایدارم. عقل و خرد من هم کمکم رنگ و قدرت خود را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: من خالصترین طلا را به دیگران دادم، اما از نیرنگ و خلافکاری روح دیگران بیخبر بودم و نمیدانستم که زمانه مرا به دام انداخته است.
هوش مصنوعی: از مقام سلطنت به گوشهای از گلی به حالت نالیدن نشستهام، که خاکستر جای خواب سنجابم میچرخد.
هوش مصنوعی: من در حالتی از مستی و زیبایی طاووس نیستم، اگرچه شبیه او هستم. اما فریبانداز من، چون روباهی، مرا به سمت شراب ناب میکشاند.
هوش مصنوعی: من دلی آشفته و پریشان دارم، و به خاطر چرخش روزگار، امیدی ندارم که از این وضعیت رهایی یابم و در اندیشهام نیست که در ناملایمات زندگی به من آسیب خواهد زد.
هوش مصنوعی: زندگی و مرگ را مانند داستانی میبینم؛ در شب، بیدار هستم و روزها مرا در خواب میبرد.
هوش مصنوعی: هنگامی که پرندگان سحر برای صبح دمیده میخوانند، از شدت شادی فریاد میزنم و نور صبح مرا به یاد زیباییهای شب میاندازد.
هوش مصنوعی: چقدر باید به خودم سختی بکشم و خودداری کنم تا در صبحگاه که هنوز همه بیدار نشدهاند، آنچه را که ادعا نکردهام بر دوش من نگذارد و شراب این مینوشی را به خاطر مصلحت صالحان به گوشهٔ عبادتم نرساند؟
هوش مصنوعی: به خوشی و ناز نمیتوان امید داشت که عشق دنیا را تضمین کند؛ من امیدوارم که شبانم (خداوند) مرا حمایت کند تا در دستان قصاب (سرنوشت) نیفتد.
هوش مصنوعی: دوستان عزیز، من از دلبستگیهای سنگین خود به سختی جدا میشوم و در این طوفان، به کسی نیاز دارم که اولین چیزی که دارم را به زمین بیندازد تا بارم سبکتر شود.
هوش مصنوعی: من احساس شور و شوقی ندارم. نمیدانم اشک و آه من کجاست که مثل شکر در آتش یا نمک در آب حل شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.