گنجور

 
نظیری نیشابوری

چه شور بود؟ که عشقت به من کرامت کرد

که نارسیده قیامت دلم قیامت کرد

حدیث من که ز مجموعه وفای تو خواند؟

که نه به خون دل و دیده اش علامت کرد

به کعبه دل من عاشقان نماز آرند

که قبله شد صنم و برهمن امامت کرد

به هر که نماز کنم صدهزار سجده شکر

که در دیار تو دل نیت اقامت کرد

قضای کفر ادا می کنم که بر من عشق

نماز و طاعت صدساله را غرامت کرد

نثار دیده تصدق دهم که بخت جوان

به کوی زهد و ریا نوبر ندامت کرد

مزاج عشق «نظیری » حریص و سودایی است

درین معامله نتوان تو را ملامت کرد