در به روی عیش تا بستیم دیگر وانشد
صد کلید آورد بخت و قفل این در وانشد
در گریبانی که غم آویخت کمتر شد درست
خوش دلی کم دوخت جیبی را که یک سر وانشد
تا غم از ویرانه ما راه آمد شد گشود
دیده شمع امید ما ز صرصر وانشد
همچنان مکتوب ناکامی به هم پیچیده ماند
نامه سربسته ما هیچ جا سر وانشد
سعی کردم تا مگر از عشق پردازم دلی
قطره خونابه ای از روی اخگر وانشد
اضطراب از بهر جان بردن بسی پروانه کرد
پیچ و تاب شعله اش از بال و از پر وانشد
آن که شب خواب «نظیری » را به افسون بست بست
هیچ کار بسته او زان فسونگر وانشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.