گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نظیری نیشابوری

به زیر هر بن مو چشم روشنی‌ست مرا

به روشنایی هر ذره روزنی‌ست مرا

شهود بت، ز پراکندگیم باز آورد

دلیل راه حقیقت برهمنی‌ست مرا

چو سایه از همه‌سو در کمین خورشیدم

به هرکجا بن خاری‌ست مسکنی‌ست مرا

به هر سراچه و بستان فرو نمی‌آیم

برون ز عالم خاکی نشیمنی‌ست مرا

به دوستی که ز بس محو لذت عشقم

به کاینات ندانم که دشمنی‌ست مرا

هزار ناله ز نهر و ز رود می‌شنوم

ز سیل گریه چو کهسار دامنی‌ست مرا

ز خوشه‌های سرشکم لبالب آغوش است

ز حاصلی که تو را نیست خرمنی‌ست مرا

اگر به معرکه در خون فتاده‌ام چه عجب

همیشه رزم به چون خود تهمتنی‌ست مرا

دریغ رخش فروماند و روز بی‌گه شد

درین سفر که به هر گام رهزنی‌ست مرا

کدام می که پس از مستیم خمار نداد؟

چو شیشه در ته هر خنده شیونی‌ست مرا

بیا ز محنت جان کندنم خلاصی ده

که دم زدن ز فراق تو مردنی‌ست مرا

گداخت جسم «نظیری» ز دقت نظرم

که دیده تنگ‌تر از چشم سوزنی‌ست مرا

 
sunny dark_mode