آن که صد نامه ما خواند و جوابی ننوشت
سطری از غیر نیامد که کتابی ننوشت
شمع بی شعله به پروانه فرستاد آن دوست
که به ما نامه روان کرد و عتابی ننوشت
همه جا شوق تو لب تشنه به راهم آورد
دم آبی نگرفتم که شتابی ننوشت
کف پایی به ره بادیه ام ریش نشد
که فریب سر خارش به سرابی ننوشت
قدمی نامدم از منزل و سامان بیرون
در ره عشق به گنجی که خرابی ننوشت
اشک و آه از در این مدرسه بردم که ادیب
حرز حسن تو به هر مشک و گلابی ننوشت
سینه یی ریش ازین راز نگردید که عشق
قصه ای بر سر منقار عقابی ننوشت
عقد در چند «نظیری » به هوس نظم کنی
هیچ کس نظم تو بر طرف نقابی ننوشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیده ام یک مژه آرام به خوابی ننوشت
که خیالی به دلم حکم عتابی ننوشت
دفتر عمر سپردیم به بی پروایی
جمع و خرج دو جهان را به حسابی ننوشت
سخن عاشق دیوانه چه گفتن دارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.