ساقی بیار باده که شد مام روزگار
آبستنی به سلطنت آل آبدار
قَحطُالرِّجال بین که جوانانِ بیپدر
نازد به چرخ پیر سر از اوج اعتبار
آن را که در شمار نیارد کسش به قدر
منصب ز سال عمر فزون رفته از شمار
مات پیادهام که ز فرزین ربوده است
از سیر این سیه رخ غدّار کج قمار
استر چو شد به دل به فَرَس نی شگفت اگر
سالی دگر به فیل شهنشه شود سوار
شه گنج زر به پشت خر بارکش نهاد
جمشید اگر به گاو مکلا نمود بار
گنج الحمار نیز ز شه یادگار ماند
چونانکه گنج گاو ز جمشید کامکار
میننگری که سکهٔ دولت چو گنج گاو
با نام این امین شده نامی به هر دیار
هرگز شنیدهای که شود جزو دخل گنج
سرگین سر طویلهٔ شاهان نامدار
آری کلید گنج و گهر چون به خر رسید
سرگین شود ذخیرۀ صندوق گنجبار
عیبش مکن برات یخ ار میدهد به خلق
این خرچه کز پدر نبود جز یخش به بار
خالی مباد جاش که خوش درّ آبدار
بر جای خود نهاد پس از خود به یادگار
نازم بر آن کس تر و پشمین که گاه وضع
در یک شکم امین مکرر نهاده بار
این شد امین سلطان و آن شد امین ملک
این مالک یمین شد و آن مالک یسار
الحق سزد که عرش معلای سلطنت
نالد چو نوعروس به خود زین دو گوشوار
ای باد اگر به خطّهٔ ری بگذری ز من
آهسته گو به گوش شهنشاه تاجدار
شاها روا مدار که مردان شیرگیر
آرند سر فرود به طفلان شیرخوار
در گیر و دار معرکه شمشیر آبدار
آید به کار مُلک نه کفگیر آبدار
درّی به دست کن که به کانی برد نسب
نی مهرهای که بر خر آبی برد تبار
یخ گرچه آبدار بود جای دُرّ ناب
ننشانَدش کسی به سرانگشت اعتبار
شه گرچه آفتاب جهان است فیالمثل
کآفاق را به تربیتِ او بود مدار
لیک ار هزار سال بتابد به کان قیر
بر مومیا نگردد و تبدیل کان قار
آرم ز شیخ پارس گواهی بدین مثل
با حذف حرف قافیه از روی اضطرار
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شورهزار خار
بیهوده این سخن ز حکیمان نکتهسنج
ضربالمثل نبوده در الواح روزگار
از بیضۀ پیاز نیاید شمیم سیب
از شاخۀ خلاف نروید گل انار
خر گرچه آبکش بود و کم خوراک لیک
در روزگار زار نیاید به هیچ کار
دادی کلیدِ مُلک به دزدانِ خانگی
تو مست خواب غفلت و دزدان در انتظار
این دزدد از طویله و آن دزدد از لباس
این دزدد از خزینه و آن دزدد از عیار
ای پورِ بیپدر که به خیراتِ رفتگان
ریدی به تخت سلطنت شاه تاجدار
وقت است کز متاع تو کمپانی فرنگ
از آسیا به مُلکِ اروپا کشد قطار
شه کدخدات کرد ولیکن تو از خری
بر گنبد عروس وزارت شدی سوار
سیخی زدی به کون وزارت که تا ابد
خون میرود چو دجلهاش از دیده بر کنار
خوش بر حریف سفله سپردی عروس ملک
تمثال جاکشی به تو زیبد ز شهریار
یا رب به پشم ریش سفید امین ضرب
آن کهنه اصفهانی و دجال خرسوار
یا رب به پاس ذلت زوبین آتشین
یا رب به حق عزت خرجین آبدار
تا جام آفتابه و یخدان و تنگ و لنگ
قاشیق قابلامهٔ عصرانه و نهار
کشکول و کیسۀ نمک و چتر ترک بند
بر مال آبداری شاهان کنند بار
از لطف عام خویش از این انتخاب خوش
شه را ز چشمزخمِ سلاطین نگاه دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل اشاره به زمانهای دارد که اوضاع سیاسی و اجتماعی نابسامان است و بهویژه به فساد و بینظمی در حکومتها میپردازد. شاعر با زبانی تند، به انتقاد از اوضاع میپردازد و بر روی بیکفایتی حاکمان و ناتوانی نسلهای جدید تأکید میکند. مناظره و تضاد میان انسانهای نیکوکار و افراد دزد و فاسد در این شعر مشهود است. در عین حال، شاعر به تمثیلهایی از تاریخ و افسانههای ایرانی اشاره میکند تا نشان دهد که واژهها و اموال در دست نااهلان غربت میخورند و ارزش خود را از دست میدهند. او با صدای بلند فریاد میزند که باید به صلاحیت و کارآمدی توجه شود و نه فقط به نام و آوازه، و از مردم میخواهد که در انتخابها و قضاوتهای خود دقت کنند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، میآورید که روزگار به نوعی به باروری رسیده و سلطنت خوشسگالی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: در زمانهای که مردان کم هستند، جوانان بیپدر خود را به فضایل و ارزشهای بالای زندگی معرفی میکنند و از جوانی و زیبایی خود بهرهبرداری میکنند، در حالی که بزرگترها از نظر اجتماعی در اوج اعتبار و مقام قرار دارند.
هوش مصنوعی: کسی که هیچکس او را در شمار نیاورد و به اندازهی مقامش سن و سالش بیشتر شده، دیگر از شمار انسانها خارج است.
هوش مصنوعی: من در حیرت و سردرگمی به سر میبرم، زیرا آن کسی که دل و جانم را از من گرفته، بهگونهای بیرحمانه و ناعادلانه به بازیاش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: اگر الاغ برای دلش به اسب تبدیل شود، چه تعجبی دارد اگر سال آینده شتر بزرگ شاه شود؟
هوش مصنوعی: پادشاه گنجی از طلا را بر پشت یک الاغ گذاشت. اگر جمشید هم به گاو زینت میداد، چطور میتوانست بارش را حمل کند؟
هوش مصنوعی: گنجی که مربوط به الاغ است، به یادگار از شاه باقی ماند، همانطور که گنج مربوط به گاو از جمشید، کسی که در کارهای خوب مشهور بود، باقی مانده است.
هوش مصنوعی: به سکهای که نشان از رفاه و خوشبختی دارد نگاه میکنی، مثل گنجی که از گاو به دست آمده و در هر منطقهای به عنوان نشانهای از امانتداری و نام نیک شناخته شده است.
هوش مصنوعی: هرگز نشنیدهای که مقداری از درآمد یا سرمایه، به چیز بیارزشی مانند فضولات گاو در جایگاه پادشاهان بزرگ تبدیل شود.
هوش مصنوعی: هرچند که چیزهای با ارزش و گرانبها مانند گنج و جواهر میتوانند در شرایط نامناسب و نادرست به بیارزشی تبدیل شوند، اما در نهایت، اگر در جای درست و با مراقبت استفاده نشوند، ارزش خود را از دست خواهند داد.
هوش مصنوعی: به جای اینکه به خاطر عیبهایش به او خرده بگیری، بپذیر که این شخص از پدرش تنها همین ویژگیهای خود را به ارث برده است.
هوش مصنوعی: جای او خالی نباشد؛ زیرا بعد از او یادگاری خوش و زیبا به جا گذاشته است.
هوش مصنوعی: من به آن کس افتخار میکنم که در دل خود رازهای زیادی را با امانتداری نگه میدارد و در درون خود بار سنگینی را تحمل میکند.
هوش مصنوعی: این شخص به عنوان امانتدار سلطان انتخاب شد و آن فرد دیگر به عنوان امانتدار پادشاه. این شخص در سمت راست مسئولیت دارد و آن شخص در سمت چپ.
هوش مصنوعی: واقعاً شایسته است که عرش بلند سلطنت به خاطر آن دو گوشواره مانند نوعروسی نالان باشد.
هوش مصنوعی: ای باد، اگر از منطقهٔ ری عبور کنی، لطفاً به آرامی پیامی از طرف من به گوش پادشاه تاجدار برسان.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، نگذار که مردان شجاع و نیرومند سر به خاک نهادند و تسلیم کودکان شیرخوار شوند.
هوش مصنوعی: در شرایط بحرانی و جنگ، ابزارهای جدی و مؤثر مانند شمشیر باید به کار گرفته شوند، نه ابزارهای ساده و روزمره مانند کفگیر.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش، چیزی با ارزش به دست آور که در خانوادهای بزرگ و معتبر قرار بگیرد، نه اینکه برای چیز کوچک و بیارزشی، همچون یک مهره، خود را گرفتار کنی.
هوش مصنوعی: اگرچه یخ به نظر خوشآب و رنگ و زیبا میآید، اما هیچکس آن را به عنوان موردی با ارزش و با اعتبار در نظر نمیگیرد.
هوش مصنوعی: هر چند که پادشاه مانند خورشید جهان است، اما این را میتوان به این صورت فهمید که تمام دنیا به سبب وجود او و چگونگی مدیریت او به سامان میرسد.
هوش مصنوعی: اگر هزار سال هم نور به نقطهای از قیر بتابد، باز هم آن قیر به موم تبديل نمیشود و تغییر ماهیت نخواهد داد.
هوش مصنوعی: یکی از بزرگان پارس به این نکته اشاره کرده که برای بیان این موضوع خاص، با حذف کردن حرف قافیه به دلیل نیاز و اضطرار، میتوان معنا را منتقل کرد.
هوش مصنوعی: باران با لطافتی که دارد هرگز در رشد گلهای زیبای لاله در باغ مشکلی ندارد، اما در زمینهای خشک و پر از علفهای هرز، رونق نمییابد.
هوش مصنوعی: این سخن که از حکیمان گفته شده، بیفایده است و در حقیقت، به عنوان یک گفتاورد در تاریخ و زمانه ما ثبت نشده است.
هوش مصنوعی: از پیاز خوشبو نمیشود، و از درختی که خلاف میروید، گل انار نمیبالد.
هوش مصنوعی: هر چند که خر کم خوراک است و به نظر ناتوان میآید، اما در روزهای سخت و دشوار هیچوقت بیفایده نیست.
هوش مصنوعی: تو به کسانی که در خانهات هستند و به تو اعتماد کردهاند، اجازه دادی که به ثروت و داراییات دسترسی پیدا کنند، در حالی که خودت غفلت کردهای و در خواب هستی و آنها در حال آمادهباش هستند تا از این فرصت سوءاستفاده کنند.
هوش مصنوعی: یعنی برخی از افراد از مکانهای مختلف چیزهایی را میدزدند؛ یکی از طویله و دیگری از لباسها، و یکی دیگر از محل نگهداری پول و دیگری از نجابت و شخصیت افراد. این بیانگر این است که دزدی تنها در مورد اموال مادی نیست، بلکه میتواند به ارزشهای اخلاقی و شخصیتی نیز آسیب برساند.
هوش مصنوعی: ای پسر یتیم که به نیکیها و ارثیههای نیاکانت بیاحترامی کرده، بر تخت سلطنت پادشاه تاجدار نشستهای.
هوش مصنوعی: زمان آن فرارسیده است که بازرگانی اروپا از آسیا کالاها را به سرزمین خود منتقل کند.
هوش مصنوعی: رئیس قبیلهات تو را مورد توجه قرار داد، اما تو با نادانی و بیتوجهی، به جایی رسیدی که به سمت مقام وزارت رفتهای، در حالی که هنوز در جهل و نادانی به سر میبری.
هوش مصنوعی: تو با ضربهای که به مقام وزارت زدی، چرخهای از مشکلات و مسائل را به وجود آوردی که این مشکلات همچنان ادامه دارند، مانند دجلهای که در دوردست در حال جاری شدن است.
هوش مصنوعی: عروس ملک به رقیب پست و بیارزش تو سپرده شده است و دیدن این موضوع به تو میآید، نه به پادشاه.
هوش مصنوعی: خداوندا، به خاطر ریش سفید و باتجربهی امین، آن ضربهی قدیمی و خطرناک از سوی اصفهانی و دجال خرسوار را برطرف کن.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به خاطر فروتنی و ننگی که بر اثر تیر آتشین به من رسیده، و به حق مقام و عزتی که میخواهم، به من عطا کن.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف لوازم و وسایل مورد استفاده در میهمانیها و دورهمیها اشاره دارد. اشاره به ظروفی مانند آفتابه، یخدان، تنگ و لنگ و قاشق دارد که برای سرو غذا و پذیرایی از مهمانان به کار میروند. این لوازم نشاندهندهی جزئیات زندگی روزمره و آداب و رسوم مربوط به غذاخوری در زمانهای گذشته است.
هوش مصنوعی: در این شعر به این موضوع اشاره شده است که اشیاء ساده و بیارزش مانند کشکول، کیسه نمک و چتر ترکخورده، میتوانند بر ثروت و داراییهای شاهان سایه بیفکنند و نشاندهندهی بیتوجهی به مال و منال دنیوی باشند. این تصویرسازی به نوعی به زوال و ناچیز بودن ثروتهای دنیوی اشاره دارد و یادآور این است که در نهایت، آنچه اهمیت دارد، اخلاق و رفتار انسانهاست.
هوش مصنوعی: از محبت عمومی خودت، این انتخاب خوب را از بدی چشمزخم پادشاهان محفوظ بدار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باران که در لطافتِ طبعش خِلاف نیست
در باغ لاله روید و در شورهبوم خَس
همین شعر » بیت ۲۴
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شورهزار خار
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.