گنجور

 
نیر تبریزی

تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم

با وجودش ز من آواز نیاید که منم

پیرهن گو همه پر باش ز پیکان بلا

که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم

باش یک دم که کنم پیرهن شوق قبا

ای کمان‌کش که زنی ناوک پیکان به تنم

عشق را روز بهار است کجا شد رضوان

تا برد لاله به دامن سوی خلد از چمنم

روز عهد است بکش اسپرم ای عقل ز پیش

تا تصور نکند خصم که پیمان‌شکنم

می‌نیاید به کفن راست تن کشتهٔ عشق

خصم دون بیهده گو باز ندوزد کفنم

هاتفم می‌دهد از غیب ندا شمر کجاست

گو شتابی که به یاد آمده عهد کهنم

سخت دلتنگ شدم همتی ای شهپر تیر

بشکن این دام بکش باز به سوی وطنم

دایۀ عشق ز بس داد، مرا خون جگر

می‌دمد آبلهٔ زخم کنون از بدنم

کوی مطلع چه عجب گر برم از فارس فارس

تا به مدح تو شها تیر شیرین سخنم

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
منوچهری

رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم

تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم

تا شکمشان ندرم، تا سرشان برنکنم

تا به خونشان نشود معصفری پیرهنم

سوزنی سمرقندی

ای خداوند یکی شاعر ساده سخنم

بمزاح است گشاده همه ساله دهنم

با ندیمان تو عشرت زنم و ربح کنم

نه ندیمان تو . . . لند و بدیشان شکنم

بلکه خود را بندیمان تو می برفکنم

[...]

خاقانی

یارب از عشق چه سرمستم و بی‌خویشتنم

دست گیریدم تا دست به زلفش نزنم

گر به میدان رود آن بت مگذارید دمی

بو که هشیار شوم برگ نثاری بکنم

نگذارم که جهانی به جمالش نگرند

[...]

سید حسن غزنوی

دوستکامی که در آفاق چنان نیست منم

زانکه پرورده مخدوم زمانه حسنم

بلبل نعمت فضلم چو علی وچه عجب

که شکفته است گل خلق نبی در چمنم

این کم از شعر عمادیست اگر با شش ماه

[...]

عطار

چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم

بی خبر عمر به سر می‌برم و دم نزنم

نا پدیدار شود در بر من هر دو جهان

گر پدیدار شود یک سر مو زانچه منم

مشکل این است که از خویشتنم نیست خبر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه