شمارهٔ ۴۸
همچو نی وصل تو هر دم که مرا یاد آید
تا نفس هست دل از درد بفریاد آید
همه عشاق ز بیداد بتان داد کشند
من همه داد کشم تا ز تو بیدار آید
ناز صیاد دلا چونتو بسی کشته بدام
تو همه ناله کن و باش که صیاد آید
بس غریب است که گردیش بدامن نرسد
اینهمه خانه که از زلف تو بر باد آید
دل که چندی شده و بران ز تبه کاری عمر
چشم دارم که بدست غمت آباد آید
من سر زلف تو گردم که کشد در سبدم
گر چه هر شده که گردد بسر آزاد آید
آنچه آید بسر من ز لب شیرینت
کوه بر سر کشد ار بر سر فرهاد آید
چه فتاده است در آنگو که همه عالم از او
با غم و درد رود گر همه دلشاد آید
مگرم روی جنونست که هر سونگرم
همه در چشم خیال تو پریزاد آید
برنگشتی فلک از کاوش آهم ز جفا
باش کز پی حشم ناله بامداد آید
غمت اربا دل من ناز فروشد چه عجب
نوعروسی است که بر حجلۀ داماد آید
پی در آبست خیال قدش از جانرود
نیر از دیدۀ همه گو شط بغداد آید
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...