دل گسست از من و با چشم تو پیوست به هم
دشمن و دوست به خونم شد و همدست به هم
رشتهٔ مهر چنان میگسل از هم که چو خط
ز در صلح در آید بتوان بست به هم
به کدامین طرف ای موج روانی که دگر
زورقی نیست درین بحر که نشکست به هم
تیر مژگان تو تا در دل خونبار نشست
شستم از دیده به یک چشم زدن دست به هم
چشم صیدافکن آن ترک کمانکش نازم
که کند تعبیه صد تبر بیک شست به هم
گر زرهپوش شود عارضت از خط چه عجب
که کشیده است بر او تیغ دو بد مست به هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به دلبستگی و جدایی از محبوبش اشاره میکند. او میگوید که دلش از او جدا شده و با چشم محبوب دوباره به هم پیوسته است. جنگ بین دشمن و دوست در روحش جاری شده و مهر و محبت به راحتی از هم گسسته میشود، اما همچنان امید به صلح و دوستی وجود دارد. شاعر همچنین به زیبایی و تأثیرگذاری چشم محبوبش اشاره کرده و ابراز میکند که مانند تیرهای مژگان او، قلبش جریحهدار شده است. او به زیباییها و قدرت محبوبش اشاره میکند که حتی زره هم نمیتواند جلوی جذابیت او را بگیرد. در مجموع، این اشعار به احساس عمیق عشق و جدایی اشاره دارند.
هوش مصنوعی: دل من از من جدا شد و به چشمان تو پیوست. حالا دشمن و دوست با هم یکی شدهاند، و هر دو در آغوش هم به خون من تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: محبت و دوستی گاهی به قدری آسیب میبیند که اگر از در صلح و آشتی وارد شویم، میتوانیم دوباره آن را به هم وصل کنیم.
هوش مصنوعی: ای موج ناپایدار، به کدام سو میروی؟ دیگر قایقی در این دریا نیست که از هم نپاشد.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و نافذ تو به قدری بر دل من تاثیر گذاشت که به یک چشم به هم زدن، اشکهایم را جاری کرد.
هوش مصنوعی: چشمان آن ترک که تیر به کمان میزند، زیبا و دلانگیز است. من به این زیبایی افتخار میکنم، چرا که میتواند با یک اشاره، صد تبر را به هم چسباند.
هوش مصنوعی: اگر چهرهات به خاطر خطی که بر آن افتاده، زرهپوش شود، چه شگفتی دارد که شمشیری بیرحم بر آن فرود آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسته تر شد دل من داد چو خط دست به هم
کار زنجیر کند مور چو پیوست به هم
مژه بر هم زدن یار تماشا دارد
که شود دست و گریبان دو جهان مست به هم
نه چنان گشت پریشان دل صد پاره من
[...]
سیل اشکم به شب هجر چو پیوست به هم
کشتی و نوح به یک موجش بشکست به هم
خواستم نقش مه و سنبله از کلک قضا
نقش رخساره و گیسوی تو پیوست به هم
جز خط و زلف که پیوست به هم کس نشنید
[...]
خم ابروی تو تا با مژه پیوست به هم
داد چین تا به ختا تیر و کمان دست به هم
این همه خون دل خلق دلیرانه مریز
عاقبت سیل شود قطره چو پیوست به هم
نیست در ملک دل امروز به جز دست تو دست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.