خیز تا معتکف خانه خمار شویم
سر به پیشش بسپاریم و سبکبار شویم
زلف ساقی بکف آریم و ببانگ دف و چنگ
مست از خانه سوی کوچه و بازار شویم
دمبدم با رخ افروخته از آتش می
همچو طاوس پی جلوه و رفتار شویم
شحنه گر خرقه و دستار به یغما ببرد
گو ببر چند خر خرقه و دستار شویم
چون ز زلف تو توان سیحه و زناری بست
ما چرا لاوه پی سیحه و زنار شویم
با نسیمی که ز کوی مه کنعان آید
زشت باشد به تنعم سوی گلزار شویم
با تو ما را خبر از خویش ز خودبینی نیست
که انا الحق زده حلاج سردار شویم
کام ما بس ز تو کز کوی تو بوئی شنویم
ما که باشیم تو را طالب دیدار شویم
سر آزاده دلا شور و شر آرد برخیز
سر زلفی بکف آریم و گرفتار شویم
آخر از خمر جنان مست چو باید بودن
ما که مستیم از اول ز چه هشیار شویم
خستگانرا از شکر خنده دهد آب حیات
خوش طبیبی است بیا تا همه بیمار شویم
قیمت لعل لب یار بجان شد نیر
گوهر ارزان شده باز آ که خریدار شویم
از پس مرگ چو خاک قدیمی باید بود
به که خاک قدم شاه جهاندار شویم
شیر حق داور دین آنکه بمه ناز کنیم
باسگان سر کوی وی اگر یار شویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به رهایی و خوشی از دنیای مادی است. شاعر به جاودانگی عشق و حال خوش از معاشرت با معشوقه اشاره میکند و میخواهد از بندها و قیدها آزاد شود. او عاشقانه میطلبد تا به خمارخانه برود و در آنجا با دوستان به شادی و رقص بپردازد. این شعر همچنین به تمایلات انسانی اشاره میکند و از عوارض مستی و خوشی سخن میگوید؛ به گونهای که با بودن در کنار معشوق، همه چیز رنگ و بوی دیگری پیدا میکند. شاعر بر این باور است که عشق و شوق به معشوق بر همه چیز میچربد و باید از دنیا فارغ شده و در آغوش عشق غوطهور شد. در نهایت، این اثر به مسایل روحانی و معنوی نیز پرداخته و از اهمیت نزدیک شدن به عشق الهی و انسانی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: بیا تا به میخانه برویم و در آنجا آرامش پیدا کنیم، سرهایمان را به او بسپاریم و با دل سبک و آزاد باشیم.
هوش مصنوعی: موی زیبای ساقی را در دست میگیریم و با صدای دف و چنگ، مست و شاداب از خانه به سمت کوچه و بازار میرویم.
هوش مصنوعی: هر لحظه با چهرهای سرشار از شعلههای عشق، مانند طاووسی باشکوه، باید در زندگی جلوهگری و رفتار کنیم.
هوش مصنوعی: اگر دزدی، لباس و پوشش ما را به سرقت ببرد، بگذار ببرد، ما چندین بار لباس و پوشش دیگر خواهیم داشت.
هوش مصنوعی: وقتی زلف تو باعث شده که ما در حیرت و شگفتی باشیم، پس چرا ما باید به دنبال حیرت و شگفتی بیشتری برویم؟
هوش مصنوعی: با نسیمی که از محله زیبای مهکُنِعان میوزد، نیکو نیست که به خوشنشینی و تنعم در گلزار برویم.
هوش مصنوعی: با تو، ما از خودمان آگاه نیستیم و خودپسندی ما را از حقیقت دور کرده است، همانطور که حلاج در مقام خود حق را بیان کرد.
هوش مصنوعی: ما از دوری تو خوشحال نیستیم چون تنها با یاد تو زندگی میکنیم؛ حالا چه کسی هستیم که بخواهیم تو را ملاقات کنیم؟
هوش مصنوعی: دل آزاد و سرشار از شور و شوق است، بیدرنگ بلند شو. ما موهایی را با دست میگیریم و به دام عشق گرفتار میشویم.
هوش مصنوعی: در نهایت، وقتی از شراب بهشتی مست شدهایم، چرا باید به حال بیخیالی و هشیاری فکر کنیم؟ ما از ابتدا در حال مستی بودهایم و نیازی به بیداری نیست.
هوش مصنوعی: خستگان را با لذت و شادی ولو به صورت موقت تسکین میدهد. این طبیب خوشطبعی است که میتواند به ما زندگی دوباره ببخشد. پس بیایید همه ما به نوعی دچار درد و رنج شویم تا از این نعمت بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: قیمت زیبایی لبهای محبوبم بسیار بالا و با ارزش است، اما در مقابل، ارزش واقعی خود را پیدا کردهایم. حالا بیایید دوباره برای خرید و به دست آوردن آنچه که دوست داریم، اقدام کنیم.
هوش مصنوعی: بعد از مرگ، باید مانند خاک کهنه و قدیمی بود، زیرا این خاک بهتر است تا اینکه خاک پای یک پادشاه بزرگ شویم.
هوش مصنوعی: راهنما و قاضی واقعی دین، همچون شیر نیرومند است. ما باید با فروتنی و احترام به او بپردازیم و حتی اگر به خانهاش برویم و یار او شویم، باید به او ارادت ورزیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز شادی است بیا تا همگان یار شویم
دست با هم بدهیم و بر دلدار شویم
چون در او دنگ شویم و همه یک رنگ شویم
همچنین رقص کنان جانب بازار شویم
روز آن است که خوبان همه در رقص آیند
[...]
ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم
یا به بانگ جرس قافله بیدار شویم
وقت آنست که جوینده اسرار شویم
بگذاریم تن کار و دل کار شویم
روح را پاک بر آریم ز آلایش تن
پیشتر ز آنکه اجل آید و مردار شویم
چند ما را طلبد یار و تغافل ورزیم
[...]
ساقیا رخ بنما تا همه از کار شویم
آنقدر می به قدح ریز که سرشار شویم
خبر از وضع جهان مرده دلی می آرد
مصلحت نیست درین مرحله هشیار شویم
ای خوش آن روز که دین در سر زلف تو کنیم
[...]
خیز تا معتکف خانۀ خمار شویم
سر به پیشش بسپاریم و سبکبار شویم
زلف ساقی بهکف آریم و به بانگ و دف و چنگ
مست از خانه سوی کوچه و بازار شویم
دمبهدم با رخ افروخته از آتش می
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.