چون عقیله دودهٔ آل مناف
دخت زهرا بانوی سرّ عفاف
طود حلم و بحر علم مِن لَدُن
بی معلّم عالمه اسرار کُن
گوهر والای دریای شرف
بطن زهرای بتول، او را صدف
مظهر بانوی کُبرای حِجیز
مریم او را دایه و هاجر کنیز
دست عصمت رشته تار معجرش
سرّ ناموس نبوت چادرش
کوه صبر و مهد تمکین و وقار
کان غیرت درة التّاج فخار
مام دهر از غم گشوده کام او
از ازل اُمّ المصائب نام او
دید سالار شهیدان را فرید
بسته بر قتلش کمر قوم عنید
گفت با فرزند: کای ماه حجیز
من بدانت داشتم چون جان عزیز
کاین چنین روزی رخم داری سفید
جان سپاری در ره شاه شهید
زان بدادم شیرت از پستان عشق
کاین چنین روزت کنم قربان عشق
بهر امروزت پدر نامید عون
که شوی نک عون سالار دو کون
کاین همه آوازها از شه بود
گرچه از حلقوم عبدالله بود
وقت آن آمد که در میدان عشق
سرنهی چون گوی بر چوگان عشق
همرهان رفتند هین بشکن قفس
کز هم آوازان نمانی بازپس
غبن باشد تو در این محبس خموش
بلبلان در بوستان گرم خروش
پر بر افشان سوی آن گلزار شو
هم نشین جعفر طیّار شو
هین بنه رخ پای اسب شاه را
کن شفیعش شیب عبدالله را
که کند شاهت به قربانی قبول
سرخ رو آئی به درگاه بتول
گفت: خوش باش ای بلاکش مام من
خود همین کار است، عین کام من
بند فرمان توام، با رأس و عین
این سر من، وین کف پای حسین
مادرا من یادگار جعفرم
خود ز شوق جان فشانی می پرم
گفت زینب کای سلیل بی هُمال
رو که شیر مادرت بادا حلال
دست او بگرفت بردش نزد شاه
گفت کای محبوب درگاه اله
با هزاران پوزش آوردم برت
هدیهای بهر فدای اکبرت
ای خلیل کعبهٔ مقصود من
کن به قربانی قبول این رود من
که جز این یک تن سرور سینه ام
درّ دیگر نیست در گنجینه ام
هین تو یوسف، من عجوز یوسفم
جز کلافی نیست زادی در کفم
لطف کن ای یوسف پوزش پذیر
من تهی دستم، بضاعت، بس حقیر
رخصتی ده تا کند اینک فدا
جان به راه اکبرت ای مقتدا
شه نبیره عمّ خود در بر گرفت
عارضش بوسید و گفتا ای شگفت
این گرامی گوهر عمّ من است
غنچه نورستۀ آن گلشن است
چون روا باشد که آن نیکو پدر
سوزد از داغ چنین زیبا پسر
خواهرا داغ برادرهات بس
می ببر این میوۀ دل باز پس
دست عباس جدا از پیکرت
بس ز بهر سر زدن تا محشرت
پیکر من غرقه در خون دیدنت
بس ز بهر اشک خون باریدنت
داغ قاسم آن مه نادیده کام
بس ز بهر ناله تا بازار شام
داغ مرگ اکبر آن سرو سهی
تا قیامت بس ز بهر همرهی
شهر شام و آن هیون بی جَهیز
بس ترا روز سیه تا رستخیز
چشم عبدالله که یعقوب وی است
در ره این یوسف فرّخ پی است
چون بشیر آرد به یثرب این خبر
چون روا باشد که گوید با پدر
یوسفت در چنگ گرگان کشته شد
پیرهن بر خون تن آغشته شد
خواهرا تو بهر خود میدار باز
این مهین کودک که پروردی به ناز
من به اسماعیلت ای هاجر فدا
می دهم اکبر جدا، اصغر جدا
بضعهٔ زهرا ز دُرج چشم تر
کرد دامن زین ملالت، پر گهر
گفت کای دارای تاج سروری
حق آن مهر برادر خواهری
حق آن پهلوی زهرا مام من
وان لبان زهر پالای حسن
حق آن شبه پیمبر اکبرت
که مبین این را روا با خواهرت
که برم این ناز پرور نزد باب
با هزاران شرمساری و حجاب
گویمش که نزد فرزند رسول
این کمین قربانیت نآمد قبول
شاه دین از لابۀ آن پاکزاد
داد آن شهزاده را اذن جهاد
دخت زهرا کرد با صد وَجد و شوق
هدی خود را سوی قربانگاه سوق
شاهزاده جعفر طیار وار
تیغ در کف تاخت سوی کارزار
از نژاد باب و مادر یاد کرد
خرمن بی حاصلان بر باد کرد
رزمگاه از کشتگان آکنده شد
نام پاک جعفر از نو زنده شد
شد چو سیر از خون خصمان عنود
پر به سوی جنت الماوی گشود
شد خرامان سوی فردوس برین
با شقیق خود محمد شد قرین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عظمت و بزرگی شخصیت عقیله (زینب کبری) و مقام مادرش، فاطمه الزهرا (س) است. شاعر به توصیف ویژگیهای زینب میپردازد، او را به عنوان دختری با صبر، علم و عزت معرفی میکند که در شرایط سخت، به ویژه بعد از شهادت برادرش حسین (ع) قرار میگیرد.
شاعر از داغی که زینب بر اثر فقدان خانوادهاش، به ویژه برادرش حسین، متحمل میشود و از عواطف عمیق او در مجالس غم سخن میگوید. همچنین به عشق و فدای او نسبت به برادرش، حسین، تأکید دارد و نقش او در انتقال پیام عاشورا و آگاهی بخشی به جامعه را ستایش میکند. در نهایت، زینب به عنوان یک الگو از عشق و فداکاری و رنج و صبوری برای انسانها معرفی میشود.
هوش مصنوعی: چون عقیلهای از خانوادهٔ آل مناف، دختر زهرا، بانوی راز عفت و پاکدامنی است.
هوش مصنوعی: ای کوه صبر و دریا دانش، از سوی کسی که معلمی ندارد، به من اسرار جهان را بیاموز.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و ارزش خاص وجود حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) اشاره دارد و او را به عنوان محور و اصلی در دریای شرافت و فضیلت توصیف میکند. وجود او به مانند درخشش یک گوهر در دریا است که جایگاه او را در میان انسانها و معنویت نشان میدهد.
هوش مصنوعی: مظهر بزرگترین بانوی حرم، مریم است که او را دایه و هاجر به عنوان کنیز پرورش دادهاند.
هوش مصنوعی: دست پاکی و عفت او به مانند رشتهای است که حجاب او را نگه میدارد، و این حجاب نشانهای از مقام و راز نبوت اوست.
هوش مصنوعی: این مصراع به ویژگیهای مثبت کسی اشاره دارد که در برابر چالشها محکم و استوار است. او مانند کوهی از صبر و بردباری است و در عین حال دارای افتادگی و وقار است. همچنین، غیرت او همچون جواهر با ارزشی است که تاج بر سر دارد. به طور کلی، این فرد از صفات برجسته و متعالی برخوردار است.
هوش مصنوعی: زندگی در طول زمان همواره با مشکلات و غمها همراه بوده و به نوعی همهٔ انسانها از ابتدا با این چالشها روبهرو بودهاند. این غمها و مصائب، به عنوان بخشی از سرنوشت انسانها، در طول تاریخ وجود داشته و همواره در زندگی افراد تاثیرگذار بودهاند.
هوش مصنوعی: فرید به رفتار و انگیزههای قوم ظالمی اشاره دارد که در برابر سالار شهیدان ایستادهاند و تصمیم به کشتن او گرفتهاند. این افراد در تلاشند تا با نیتهای شوم خود، به هدف خود برسند.
هوش مصنوعی: او به فرزندش گفت: ای ماه زیبا، من تو را همچون جان عزیزم دوست دارم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در روزگاری که چهرهام نورانی و سفید است، جانم را برای راه یک پادشاه شهید فدای میکنم.
هوش مصنوعی: از عشق تو به من شیر داده شد، به همین خاطر امروز جانم را فدای عشق تو میکنم.
هوش مصنوعی: برای اینکه امروز به خوبی زندگی کنی، پدرت تو را عون نامیده است تا مانند عون، سالار و فرمانروای دو جهان شوی.
هوش مصنوعی: این همه صداها و نغمهها از مقام و بزرگی شاه است، هرچند که از گلوی عبدالله شنیده میشوند.
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که در عرصه عشق خود را به جلو بکشی، مثل گوی که در بازی چوگان به حرکت درمیآید.
هوش مصنوعی: دوستها رفتند، پس زود قفس را بشکن زیرا که اگر بمانی، دیگر صدای همسفران خود را نخواهی شنید.
هوش مصنوعی: اگر تو در این زندان ساکت بمانی، در حالی که بلبلان در باغ با شور و شوق میخوانند، این یک نوع ضرر و خسارت برای تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: به سمت آن گلستان برو و پرواز کن، همراه جعفر طیّار شو و از او الهام بگیر.
هوش مصنوعی: به جلو بیا و صورت اسب شاه را بنما، تا این که شفیع شیب عبدالله نیز باشد.
هوش مصنوعی: اگر شاه تو، قربانی را بپذیرد، تو با رو سفید و افتاده به درگاه او خواهی آمد.
هوش مصنوعی: او گفت: خوش باش ای کسی که تحت تأثیر منی، چرا که همین کار، لذت واقعی من است.
هوش مصنوعی: من تحت کنترل تو هستم، با سر و چشمانم و همچنین پای حسین.
هوش مصنوعی: مادرم، من یادگار جعفری هستم و از روی شوق خودم را فدای تو میکنم.
هوش مصنوعی: زینب گفت: ای سلیل، بدون کمک و پشتیبانی پیش برو، که شیر مادریت برای تو حلال است.
هوش مصنوعی: دست او را گرفت و او را به پیش شاه برد و گفت: ای محبوب درگاه خدا.
هوش مصنوعی: با هزاران عذر و مسأله، هدیهای برای بزرگداشت تو آوردهام.
هوش مصنوعی: ای ابراهیم! مرا به عنوان قربانیات بپذیر، تا به آرزویم برسم و به هدفم برسم.
هوش مصنوعی: تنها یک شخص در دل من وجود دارد که برایم بسیار ارزشمند است و غیر از او هیچ چیز دیگری در گنجینه احساساتم نیست.
هوش مصنوعی: ای یوسف، من هم مانند مادربزرگ یوسف هستم و تنها چیزی که در دست دارم، یک کلاف نخ است.
هوش مصنوعی: لطفاً ای یوسف، که اهل گذشت هستی، مرا ببخش؛ من در شرایط سختی قرار دارم و امکاناتم بسیار ناچیز است.
هوش مصنوعی: اجازهای بده تا جانم را در راه تو فدای کنم، ای پیشوای بزرگ.
هوش مصنوعی: شاه نوه عمویش را در آغوش گرفت، گونهاش را بوسید و گفت: "چقدر عجیب است!"
هوش مصنوعی: این شخص عزیز و باارزش، مانند گوهری است که به من تعلق دارد و مانند غنچهای در یک باغ پرگل است.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که آن پدر خوب از داغ چنین پسر زیبایی بسوزد؟
هوش مصنوعی: خواهرها، برادران شما دیگر درد و رنج زیادی را تحمل کردهاند. این بار، این غم و اندوه را از دل خود دور کنید.
هوش مصنوعی: دست عباس از بدنت جدا است، اما او همچنان برای کمک به تو و دفاع از تو در انتظار است تا روز محشر بیاید.
هوش مصنوعی: من با دیدن تو، در دریایی از خون غرق شدهام و اشکهای من به خاطر درد و غم تو، مانند خون سرازیر شدهاند.
هوش مصنوعی: داغ قاسم آن ماه زیبا باعث شده تا نالهها به وفور در بازار شام به گوش برسد.
هوش مصنوعی: داغ مرگ اکبر، این جوان خوش قامت و بزرگ، تا ابد نماد غم و اندوه خواهد بود، به خاطر همراهیاش.
هوش مصنوعی: در شهر شام و آن جوانان بدون مهریه، تو هر روز با سیاهی و سختی روبرو خواهی شد تا زمان قیامت.
هوش مصنوعی: چشم عبدالله که به یعقوب نسبت داده شده، در انتظار یوسف خوشبختی است.
هوش مصنوعی: وقتی بشیر خبر خوشی را به یثرب میآورد، چگونه ممکن است که این خبر را با پدرش در میان بگذارد؟
هوش مصنوعی: یوسف در دست گرگان به قتل رسید و لباسش به خون بدنش آغشته شد.
هوش مصنوعی: خواهران، برای خودت حواست را جمع کن و به این کودک باارزش که به ناز بزرگش کردی، اهمیت بده.
هوش مصنوعی: من حاضرم جانم را برای فرزندانت، ای هاجر، فدا کنم؛ هر یک از آنها به تنهایی عظمت خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: فرزند دختر پیامبر (حضرت زهرا) با اشکهایش دامن زین را از غم پر کرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که به مقام و سلطنت دست یافتهای، توجه کن که همانند این مهر و نشان، برادری و خواهری نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای خاص و برتریهای شخصیت حضرت زهرا و امام حسن پرداخته است. در واقع، شاعر به زیبایی و پاکی آنها اشاره میکند و از مقام والای آنها سخن میگوید. به نوعی، این واژهها نشان از محبت و احترام عمیق به این دو شخصیت دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به حکم و قانونی اشاره دارد که درباره روابط خواهر و برادر در نظر گرفته شده است. به نظر میرسد که شاعر به نوعی قضاوت یا نظر نادرستی درباره رابطه نزدیک یا رفتار نامناسب نسبت به خواهر اشاره میکند و آن را نادرست میداند. همچنین، اشارهای به شخصیت و ویژگیهای مذهبی یا اخلاقی فرد نیز میشود که باید در چنین مواردی رعایت شود.
هوش مصنوعی: من با هزاران احساس شرمندگی و ملاحظه، قصد دارم که این نازپرورده را به نزد پدر ببرم.
هوش مصنوعی: میگویم به او که قربانی کردن برای فرزند پیامبر، کمارزش و حقیر است و شایستهی احترام بیشتری میباشد.
هوش مصنوعی: پادشاه دین از دل آن زن پاک، اجازه جهاد را به آن شاهزاده داد.
هوش مصنوعی: دختر زهرا با شور و هیجان زیاد، خودش را به سمت مکان قربانی میبرد.
هوش مصنوعی: شاهزاده جعفر طیار مانند یک جنگجو با شمشیری در دست به سوی میدان نبرد شتافت.
هوش مصنوعی: آبرو و اعتبار افرادی که بدون تلاش و زحمت به دستیابیهایی رسیدهاند، به سرعت از بین میرود و نتیجهای که از این تلاشهای بیثمر میگیرند، به هدر میرود.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، تعداد زیادی از کشتهها وجود دارند و نام پاک جعفر دوباره زنده شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که جنگ و خصومتها به پایان میرسد و خونریزیها تمام میشود، روح به سوی بهشت و آرامش بیسر و صدا حرکت میکند.
هوش مصنوعی: او به سوی بهشت گام برمیدارد و همراه با شقیق خود، محمد، همنشین میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.