گنجور

 
نیر تبریزی

شکر للّه کاین شکسته خامه‌ام

سر ببرد این چامهٔ غم‌نامه‌ام

چشم آن دارم که فرزند رسول

بر نهد این چامه را خط قبول

حق پذیرفت از شبان مهمانی اش

شیر پیش آوردن از نادانی اش

من شبان موسیم، وین چامه شیر

جای عفو است ای شه پوزش‌پذیر

دست من گیر ای شه آزاده‌ام

که من از مادر حسینی‌ زاده‌ام

گر کبایر ور صغایر کرده‌ام

برمگیر از روی عصیان پرده‌ام

تو سلیمانی من آن مرغ نحول

از من این پای ملخ می‌کن قبول

رحم کن ای خواجه بر بی‌زادیم

نامۀ من کن خط آزادیم

بارالها ای کریم ذوالمنن

مگسل از دامان این شه دست من

بس که دلسوز آمد این نظم زده

آمد از هاتف به نام آتشکده

شکر کاین منظومهٔ مشکین‌ختام

در هزار و سی‌صد و نُه شد تمام