شد چو بی خود از رحیق عشق شاه
تاخت لشگر زی حریم خیمه گاه
نالۀ مستورگان مستمند
شد روان از خیمه بر چرخ بلند
خصم در غوغا و شه رفته ز هوش
کآمد او را نالهٔ خواهر به گوش
کای امیر کاروان کربلا
کوفیان بر غارت ما زد صلا
دیده بگشا سیل لشگر بین به دشت
دستگیری کن که آب از سر گذشت
غنچه های بوستان بوتراب
رفت بر باد و گلستان شد خراب
شه چو بشنید این صدای جانگداز
غیرت الله چشم حق بین کرد باز
بی محابا رو سوی لشگر نهاد
پای رفتارش نماند و سر نهاد
چون نشست از پا خدیو مستطاب
کرد با کافردلان روی عتاب
کای گروه کفر کیش و بد نهاد
گر شما را نیست بیمی از معاد
هین بیاد آرید از احساب خویش
رسم احرار عرب گیرید پیش
خون من گر بر شما آمد مباح
نیست این مشت عقایل را جناح
باز گردید ای گروه عهد سست
هین فرو ریزید خون من نخست
شمر دون با خیل لشگر زان عتاب
کرد رو سوی خدیو مستطاب
شد فضای آسمان نیلی ز گرد
کس نشد واقف که او با شه چه کرد
کاخ گردون را چو خون از سر گذشت
فاش شد که خنجر از حنجر گذشت
علویان در ذروۀ عرش برین
جمله زد تاج تقرب بر زمین
خرگه چار امهات آمد به یاد
لرزه بر اندام هفت آبا فتاد
از فلک بر سر زنان روح الامین
بر زمین آمد بصد شور و حنین
گاه بر چپ می دوید و گه به راست
کای گروه این نور چشم مصطفی است
ایستاده بر سر اینک جدّ او
چشم حسرت بر نهال قدّ او
ترسم از آهی جهان بر هم زند
آتش اندر مزرع آدم زند
ای ذبیح عشق، ای زاد خلیل
ای فدایت صد هزاران جبرئیل
بی تو فرگاه نبوت شد به باد
خاک عالم بر سر جبریل باد
بضعهٔ زهرا به صد فریاد و آه
پا برهنه تاخت سوی حربگاه
دید جسمی در میان خون نگون
قاتلان آورده بر وی روزخون
غیرت الله نالۀ چون رعد کرد
با تعنت رو به پور سعد کرد
کای عجب در زیر خنجر خفته شاه
تو ستاده می کنی بر وی نگاه
زان سپس با لشگر کین با عتاب
کرد آن بانوی باغیرت خطاب
کاین حسین است ای گروه بی وفا
وارث حیدر، سلیل مصطفی
خون او خون خداوند ودود
گر نبود آن خون خداوندی نبود
نیست مانا این سیه بخت اُمّتان
یک مسلمانی در این کافرستان
چون صدای آشنا بشنید شاه
کرد با حسرت سوی خواهر نگاه
گفت جانا سوی خیمه باز گرد
تیغ می بارد در این دشت نبرد
سوی خیمه باز گرد ای خواهرم
تا نبینی زیر خنجر حنجرم
باز گرد ای خواهر غمگین من
که نشسته مرگ بر بالین من
باز گرد ای مونس غم پرورم
تا نبینی بر سنان رفتن سرم
این مدینه نیست دشت کربلاست
عشق را هنگام طوفان بلاست
رو به خیمه برگ و ساز شام کن
برگ و ساز ازدحام عام کن
بانوان را کن بدور خویش جمع
همچو پروانه همی بر گرد شمع
یاد آر آن روزهای دلفروز
اشک بر دامن بریز و خوش بسوز
دخت زهرا چون به خیمه بازگشت
در فغان با بانوان دمساز گشت
آنچه دور چرخ کژرو خواست، شد
شاه دین را سر به نیزه راست شد
بانگ تکبیری از آن سر شد بلند
غلغله بر گنبد خضرا فکند
شد بلند از نیزه چون تکبیر او
شد همه کافردلان تکبیر گو
آری آن کو بود از او گویا مسیح
اوست خود در پرده گویای فصیح
او اگر گوید جهان گویا شود
او اگر پوید جهان پویا شود
داند آن کِش بینشی در منظر است
که نوای این سر نی ز آن سر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، واقعه عاشورا و شور و حزن ناشی از آن به تصویر کشیده شده است. شاعر از عشق و غیرت حسین(ع) سخن میگوید که به میدان جنگ میرود و در برابر دشمنان حق میایستد. نالههای خواهر و شعلههای عشق، او را به میدان بار میآورد. حسین(ع) به یارانش هشدار میدهد که دشمنان کفر بر آنها تاختهاند و میخواهد تا آخرین قطره خونش از حق دفاع کند.
شاعر با بیان غمهای اهل بیت(ع) و مشکلاتی که بر سرشان آوار شده، به عمق مصیبتهای عاشورا اشاره میکند. در نهایت، حسین(ع) با اخلاص و صداقت با خود و دیگران میگوید که این مکتب عشق و ایثار است و او نمیخواهد خواهرش شاهد مرگش باشد. او از عشق و از دست رفتن جانش سخن میگوید و به خیمه بازگشتن از میدان جنگ را پیشنهاد میدهد تا عزیزانش درد و رنجش را نبینند. در انتها، صدای تکبیر و حماسه حسین(ع) به آسمان بلند میشود و بر شعلههای عشق و فداکاری او تأکید میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که از شوق عشق به دیوانگی رسید، لشکری از احساسات و هیجانات به سمت حریم خیمهاش یورش آورد.
هوش مصنوعی: ناله و فریاد فقرا به آسمان بلند رسید و از خیمهها بیرون آمد.
هوش مصنوعی: در میان هیاهو و جنجال، دشمن از هوش رفته است و صدای نالهٔ خواهرش به گوشش میرسد.
هوش مصنوعی: ای فرمانده کاروان، مردم کوفه بر علیه ما فریاد زدند و به سمت غارت ما آمدند.
هوش مصنوعی: چشمهایت را باز کن و ارتش بزرگی را که در دشت در حال حرکت است ببین. دستت را برای کمک دراز کن، زیرا وضعیت نگرانکنندهای پیش آمده و مشکلات از حد گذشت.
هوش مصنوعی: غنچههای باغ بوتراب از بین رفتند و گلستان خراب شد.
هوش مصنوعی: وقتی شاه این صدای دردآور را شنید، خداوند حق بین را دوباره بینا کرد.
هوش مصنوعی: بدون هیچ تردیدی به سوی لشکر رفت و رفتار او هیچ تاثیری از خود نشان نداد و سرش را به زمین گذاشت.
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند بزرگی در جایی آرام گرفت، به کسانی که دلتنگ بودند با لحنی سرزنشآمیز روی آورد.
هوش مصنوعی: ای گروهی که به کفر و بدی عقیده دارید، اگر از روز قیامت و حسابرسی آن ترسی ندارید، پس باید در نظر داشته باشید که عواقب کارهایتان چه خواهد بود.
هوش مصنوعی: به یاد بیاورید که چگونه باید آزادگی را از صفات خود به نمایش بگذارید و در پیش روی دیگران قدم بردارید.
هوش مصنوعی: اگر خونی از من بر شما بریزد، حلال و مجاز نیست، پس باید به این عقلهای نادان پاسخ دهم.
هوش مصنوعی: ای گروهی که عهد و پیمان شما ضعیف است، برگردید! توجه کنید که ابتدا باید خون من را بر زمین بریزید.
هوش مصنوعی: شمر، فرد پست و زبون، با گروهی از سربازانش به سوی خداوند با عظمت رفت و او را به خاطر رفتارهایش سرزنش کرد.
هوش مصنوعی: فضای آسمان به رنگ آبی درآمد و هیچکس از اتفاقاتی که در دل آن رخ داده، باخبر نشد و نمیداند که او با پادشاه چه کرده است.
هوش مصنوعی: زمانی که بلای عظیمی بر سر جهان آمد، حقیقتی پنهان نمایان شد که تیر زهرآلود به جان مردم نشسته است.
هوش مصنوعی: علویان در بالاترین مرتبه عرش، تاج قرب و نزدیکی به خداوند را بر سر دارند و این مقام را بر زمین نیز نمایان میسازند.
هوش مصنوعی: آشیانه چهار مادر به یاد میآید و لرزه بر تن هفت نیاکان میافتد.
هوش مصنوعی: از آسمان، فرشتهای به زمین آمد و با شور و هیجان، مردم را تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: گاهی به چپ میدوید و گاهی به راست، ای گروه! این نور، نور چشم مصطفی است.
هوش مصنوعی: کسی بر سر جدش ایستاده و با حسرت به قد و قامت او نگاه میکند.
هوش مصنوعی: میترسم که یک آه و ناله، دنیا را به هم بریزد و آتش در دشت زندگی انسانها برافروزد.
هوش مصنوعی: ای قربانی عشق، ای فرزند خلیل، فدای تو میشوم به اندازهی صد هزار جبرئیل.
هوش مصنوعی: بدون تو، مقام نبوت به نابودی رفته و خاک زمین بر سر جبرئیل ریخته شده است.
هوش مصنوعی: دختر زهرا با فریاد و آه بسیار، با پاهای برهنه به سوی میدان جنگ رفت.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویرگری از صحنهای غمانگیز و وحشتناک اشاره شده است که وجود یک بدن در میان خون و جانیان را روایت میکند. این تصویر نمایانگر روزی است که قتل و ستم به اوج خود رسیده و ستمگران بر مردم ستم میکنند. احساس شدت و تلخی این لحظه باعث عمق بیشتر اندوه و بیپناهی افراد میشود.
هوش مصنوعی: خشم و غیرت الهی مانند صاعقهای به صدا درآمد و بر پسر سعد اعتراض کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف وضعیتی میپردازد که در آن شخصی در زیر شمشیر یا خطر بزرگ به حالت استراحت و سکون قرار دارد، در حالی که دیگری در مقام قدرت و اشراف، به او نگاه میکند. این تصویر از تضاد میان آرامش و نگرانی یا خطر حکایت دارد.
هوش مصنوعی: پس از آن، آن بانوی باحیا و با غیرت با لحن تند و تیز به لشکر دشمن اعتراض کرد و آنها را مورد خطاب قرار داد.
هوش مصنوعی: این حسین است، ای ملت بی وفا، که وارث علی (حیدر) و فرزند پیامبر (مصطفی) است.
هوش مصنوعی: اگر خون او نبود، خون خداوند نیز وجود نمیداشت.
هوش مصنوعی: این جهان فانی و تلخ، جایی برای خوشبختی مسلمانان نیست و در این دیار بیدینی، حتی یک نفر هم از صفات نیک مسلمانان دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: زمانی که شاه صدای آشنا را شنید، با حسرت به سمت خواهرش نگاهی انداخت.
هوش مصنوعی: عزیزم، برگرد به خیمه، چون در این دشت نبرد، باران تیغ میبارد.
هوش مصنوعی: ای خواهرم، به خیمه برگرد تا زیر خنجر، جانم را نبینی که چگونه میرود.
هوش مصنوعی: ای خواهر عزیزم، به نزد من برگرد که مرگ در کنارم نشسته و من به شدت در ناراحتی هستم.
هوش مصنوعی: ای همدم غمانگیزم، برگرد تا نبیند که سرم به روی نیزه میرود.
هوش مصنوعی: این مکان، شهری معمولی نیست؛ بلکه در حقیقت، دشت کربلاست که عشق در آن در زمان سختیها و مشکلات به اوج خود میرسد.
هوش مصنوعی: به سمت خیمهها بازگرد و در شب، موزیک و شادی را آغاز کن و فضای شلوغ و پرجنب و جوش را به وجود آور.
هوش مصنوعی: زنان را دور خود جمع کن، مانند پروانههایی که دور شمع میچرخند.
هوش مصنوعی: به یاد بیاور آن روزهای شاد و دلپذیر، اشکهایت را بریز و با دل شاد زندگی کن.
هوش مصنوعی: وقتی دختر زهرا به خیمه برگشت، به همراه دیگر بانوان شروع به ناله و فریاد کرد.
هوش مصنوعی: هر آنچه که تقدیر و سرنوشت آرزو کرد، در نهایت برای شاه دین به وقوع پیوست و سر او به دار آویخته شد.
هوش مصنوعی: صدای تکبیر از دور بلند شد و شور و هیجانی بر گنبد سبز ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: وقتی صدای تکبیر او به آسمان رسید، نیزهاش بلند شد و همهی افراد کافر و دلسخت نیز به تکبیر گفتن پرداختند.
هوش مصنوعی: آری، کسی که از او به وضوح سخن میگوید، همانند مسیح است و خود او هم در پس پرده، به زیبایی و روشنی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر او بگوید، جهان به واقعیت تبدیل میشود و اگر او حرکت کند، جهان پر جنبوجوش خواهد شد.
هوش مصنوعی: کسی که آگاهی و بینش دارد، میداند که صدای این نی از کجا میآید و چه پیوندی با آن سر دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.