بخش ۲۱ - آمدن زعفر پادشاه جن بیاری آنحضرت
زعفر آمد با سپاه بیعدد
از گروه جنیان بهر مدد
گفت شاها بهر یاری آمدم
نی که بهر حق گذاری آمدم
باب تو آنصاحب تاج غدیر
بر گروه جنیان کردم امیر
هین بفرما ای امیر غرب و شرق
کاین سیه بختان بخون سازیم غرق
هین بفرما ایشه حیدر حشم
تا کنم تو غزوۀ بتر العلم
هین بفرما ای شه احمد شکوه
تا فرو شویم بخون ایندشت و کوه
هین بفرما تا نمایم زینفریق
تا فسخ ناری در ایندشت سحیق
گفت حاشا رحمت رب غفور
کی پسندد چیره بینا را بکور
گفت ما نیز ایخداوند صور
نک فرود آئیم در جلد بشر
تا بکوشش با هم انبازی کنیم
چون بشر مردانه جانبازی کنیم
گفت من خود قدرت یزدانیم
حیدر بدر و احد را ثانیم
دست قدرت گر بر آرم زاستین
آدمی از تو برآرم زاب و طین
این بنای کهنه را فانی کنم
ابتدای عالم ثانی کنم
لیک عشقم کرده سیر از جان خویش
زعفرا دیر است واپس ران زپیش
بسته ام عهدی بجانان در الست
که بجز وی بگذرم از هر چه هست
آمده سر وعدۀ سوگند من
زعفرا بگذر مشو پابند من
زعفرا من شاهبار عرشیم
تنگدل زبندامگاه فرشیم
نک سفیرم میزنند از آسمان
بگذر افسون پری با من مخوان
چند باید داشت این تار تنم
همچو عیسی پای بند سوزنم
زعفر از میدان بزاری بازگشت
شاه ماند و خصم آن پهنای دشت
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...