تا بر اطراف سمن مشک ختن ریختهای
در گل آتش زدهای، آب سمن ریختهای
چشم بد دور ز رویت که به گفتار فصیح
آب لؤلؤی تر و در عدن ریختهای
ورق دفتر گل را به رخ ای لالهعذار
کردهای ابتر و در صحن چمن ریختهای
دست رنگین ز رقیبان بداندیش بپوش
تا ندانند که خون دل من ریختهای
جرعه صافی ارواح مقدس بر خاک
به شراب لب یاقوتشکن ریختهای
(خاک ره بر سر سرو چمن از فرط کمال
به سهیسرو قد ای سیمبدن ریختهای)
به لب لعل و شکرخنده مرجان خوشاب
صدف چشم مرا در ز دهن ریختهای
در کنار گل تر سنبل مشکین صنما
الله الله که چه با وجه حسن ریختهای
ای نسیمی شدهای صافتر از باده روح
به سر درد مگر دردی دن ریختهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.